کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیگانه وار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیگانه وار
لغتنامه دهخدا
بیگانه وار. [ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) (از: بیگانه + وار) بسان مردم غریب و اجنبی . ناآشنا : بیگانه وار میگذری از دیار چشم ای نور دیده حب وطن در دل تو نیست .صائب .
-
واژههای مشابه
-
گل بیگانه
لغتنامه دهخدا
گل بیگانه . [ گ ُل ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گل خودرو و بعضی بمعنی گل نو نوشته اند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
xenocryst
بیگانهبلور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] بلوری در یک سنگ آذرین که نسبت به سنگ دربرگیرنده بیگانه به شمار میآید
-
phagocyte
بیگانهخوار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] یاختهای که در طی فرایند بیگانهخواری، ذرات خارجی را به درون خود ببرد و هضم کند * مصوب فرهنگستان اول
-
phagocytosis
بیگانهخواری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] بردن ذرات خارجی به داخل یاخته و هضم آنها * مصوب فرهنگستان اول
-
xenomorphic, allotriomorphic
بیگانهریخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ← بیوجه
-
xenolith
بیگانهسنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] قطعهای از سنگ دیواره در یک تودۀ آذرین ژرفتودهای یا آتشفشانی
-
xenophobic
بیگانههراسانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] مربوط به بیگانههراسی متـ . بیگانههراس2
-
xenophobia
بیگانههراسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی، روانشناسی، علوم سیاسی و روابط بینالملل] [جامعهشناسی] ترس از بیگانگان که منشأ فرهنگی دارد و غالباً ناشی از تلقی و برداشتی خصمانه نسبت به مهاجران در جوامع و اجتماعات است و عواملی نظیر رقابت بر سر شغل یا تبعیضهای قومی یا نژادی یا مذهبی...
-
سبزه ٔ بیگانه
لغتنامه دهخدا
سبزه ٔ بیگانه . [ س َ زَ / زِ ی ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) سبزه ٔ خودرو. (غیاث ). سبزه ٔ بی موقع که قابل پیراستن و برکندن باشد. (آنندراج ) : تلاش صحبت آئینه رویی می کند شوقم که جوهر را نگاهش سبزه ٔ بیگانه میداند.صائب (از آنندراج ).
-
بیگانه پرست
لغتنامه دهخدا
بیگانه پرست . [ ن َ / ن ِ پ َ رَ ] (نف مرکب ) اجنبی پرست . طرفدار بیگانگان . آنکه اجنبی را بر خودی رجحان دهد. آنکه منافع خارجیان را بیشتر مراعات کند.
-
بیگانه پرستی
لغتنامه دهخدا
بیگانه پرستی . [ ن َ / ن ِ پ َ رَ ] (حامص مرکب ) عمل بیگانه پرست . طرفداری از بیگانه . حمایت از اجانب .
-
بیگانه خوار
لغتنامه دهخدا
بیگانه خوار. [ ن َ / ن ِ خوا / خا ] (اِ مرکب ) نامی است که برای گویچه های سفید وضع شده است . رجوع به جانورشناسی عمومی تألیف مصطفی فاطمی ج 1 ص 189 و رجوع به بیگانه خواری شود.
-
بیگانه خواری
لغتنامه دهخدا
بیگانه خواری . [ ن َ / ن ِ خوا / خا ] (حامص مرکب ) عمل لوکوسیتها در بدن چنانست که اجسام خارجی را که وارد بدن شده اند احاطه نموده و بدرون خود میبرند و اگر قابل گوارش باشند خورده و گرنه به نقاط دورتری انتقال میدهند. این عمل را بیگانه خواری و گویچه های ...