کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیگاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بیگاری
/bigāri/
معنی
کار بیمزد کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بیگار، سخره، کاربیمزد ≠ مزدوری
دیکشنری
bondage, peonage, servitude
-
جستوجوی دقیق
-
بیگاری
واژگان مترادف و متضاد
بیگار، سخره، کاربیمزد ≠ مزدوری
-
بیگاری
لغتنامه دهخدا
بیگاری . (حامص ) نسبت به بیگار است . کار اجباری بی مزد. (یادداشت مؤلف ). کار بی مزد. کار رایگان . سخره . شاکار. شایگان : از عبدالملک نقاش مهندس شنودم که روزی پیش سرهنگ بوعلی کوتوال گفت هفت بار هزار هزار درم نفقات شده است بوعلی گفت مرا معلوم است که د...
-
بیگاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) bigāri کار بیمزد کردن.
-
جستوجو در متن
-
بیگار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) bigār = بیگاری
-
outglaring
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیگاری
-
beworrying
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیگاری کردن
-
کولی مفت
لهجه و گویش تهرانی
بیگاری
-
کولی گرفتن
لهجه و گویش تهرانی
بیگاری کشیدن
-
سواری گرفتن
واژگان مترادف و متضاد
بهرهکشی کردن، بیگاری کشیدن
-
مجرگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹مچرگ› [قدیمی] majarg بیگاری؛ کار بیمزد.
-
گِل لگد / لَغَت کردن
لهجه و گویش تهرانی
مخلوط کردن کاه و گل،کار بیگاری
-
بیگار
واژگان مترادف و متضاد
بیگاری، سخره، شاکار، شایگان، کار بیمزد ≠ مزدوری
-
شاکاری
لغتنامه دهخدا
شاکاری . (حامص مرکب ) بیگاری . سخره . رجوع به شاکار شود.
-
سخره
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیگاری، کار بیمزد ۲. تمسخر، ریشخند، لاغ، افسوس