کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیکینی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بیکینی
معنی
[ فر. ] (اِ.) مایو دو تکه .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیکینی
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) مایو دو تکه .
-
بیکینی
لغتنامه دهخدا
بیکینی . (اِخ ) آتول غیرمسکون ، شامل 36 جزیره ٔ کوچک اقیانوس کبیر مرکزی ، جزء جزائر مارشال ، آزمایشهای بمبهای اتمی کشورهای متحده ٔ امریکا در 1946 م . در اینجا انجام گرفت . (دائرة المعارف فارسی ).
-
واژههای مشابه
-
بيکيني
دیکشنری عربی به فارسی
لباس شناي زنانه دوتکه , مايوي دوتکه
-
جستوجو در متن
-
bikinied
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیکینی
-
لباس شنای زنانه دوتکه
دیکشنری فارسی به عربی
بيکيني
-
مایوی دوتکه
دیکشنری فارسی به عربی
بيکيني
-
bikini pants
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شلوار جین بیکینی
-
bikinis
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیکینی، لباس شنای زنانه دوتکه، مایوی دوتکه، مایوی دو تکه زنانه
-
bikini
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیکینی، لباس شنای زنانه دوتکه، مایوی دوتکه، مایوی دو تکه زنانه