کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیکاری و بی هنری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیکاری و بی هنری
فرهنگ گنجواژه
تنپروری.
-
واژههای مشابه
-
allowance time, bonus time, dead time 1, hold time
زمان مجاز بیکاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] مدتزمانی که در آن راننده دستمزد دریافت میکند، بحتی اگر کاری کرده باشد متـ . زمان مجاز
-
non accelerating inflation rate of unemployment, NAIRU
نرخ بیکاری تورم بیشتاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] سطحی از بیکاری که اگر کاهش یابد، تورم در جامعه افزایش خواهد یافت
-
جستوجو در متن
-
هنری
لغتنامه دهخدا
هنری . [ هَُن َ ] (ص نسبی ) اهل هنر. هنرمند. هنرور : خواجه ٔ سید ابوسهل رئیس الرؤسااحمدبن الحسن آن بارخدای هنری . فرخی .آن هنری خواجه ٔ جلیل چو دریاست با هنربیشمار و گوهر بی عد. منوچهری .آفرین زآن هنری مرکب فرخ پی توکه به یک شب ز بلاساغون آید به طرا...
-
بی هنری
لغتنامه دهخدا
بی هنری . [ هَُ ن َ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بی هنر. بی وقوفی . ناکارآزمودگی . (ناظم الاطباء). || بی مایگی و بی کمالی . فقد فضیلت و کمال . بی کمالاتی : چون سپیدار سر ز بی هنری از ره مردمی فرونارند. ناصرخسرو.تاک رز از انگور شد گرامی وز بی هنری مان...
-
مقدر
لغتنامه دهخدا
مقدر. [ م ُ ق َدْ دَ ] (ع ص ) اندازه نموده شده . (آنندراج ). اندازه کرده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- شی ٔ مقدر ؛ چیز تقدیر شده . (ناظم الاطباء). || آنچه حق عز اسمه بندگان خود را محدود سازد به حدودآن . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). فرمان داده شده . ...
-
بی هنری و گشنگی
فرهنگ گنجواژه
ولگردی.
-
سمک
لغتنامه دهخدا
سمک .[ س َ م ُ ] (اِ) رعنا و رعنایی که بی عقل و بی عقلی و بی هنری باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء). رعنایی . بی عقلی . بی هنری . مرادف سبک . (آنندراج ) (از فرهنگ رشیدی ).
-
پز
فرهنگ فارسی معین
(پُ) [ فر . ] (اِ.) شکل ، وضع ، حالت . ؛~عالی جیب خالی خودآرایی و جلوه فروشی در عین بی پولی و بی هنری .
-
بک ولک
فرهنگ فارسی معین
(بُ کُ لُ) = پک و لک : 1 - (ص .) ناهموار، درشت . 2 - (اِ.) بی عقلی . 3 - بی هنری .
-
هاروارد
لغتنامه دهخدا
هاروارد. [ هارْ ] (اِخ ) دانشگاه هاروارد از قدیم ترین بنگاههای فرهنگی امریکاست که در کیمبریج در ایالت ماساچوست واقع است . و در بستن و چند جای دیگر نیز دانشگاههایی مانند آن وجود دارد. در سال 1636 م . دادگاه یکی از تحت الحمایه ها برای ایجاد یک کالج چها...
-
nabism
نبیگرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] گرایشی هنری که ویژگی آن پیروی از شیوۀ نقاشی نبیهاست و موضوع اصلی آثار هنری خلقشده در این گرایش منظرهسازی است
-
ideal 1
آرمان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] ادراک هنری هنرمند که کاملتر از اثر هنری اوست و از اندیشۀ خود هنرمند سرچشمه گرفته است