کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیکاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بیکاری
مترادف و متضاد
عطلت ≠ اشتغال، مشغله
دیکشنری
idleness, unemployment
-
جستوجوی دقیق
-
بیکاری
واژگان مترادف و متضاد
عطلت ≠ اشتغال، مشغله
-
بیکاری
دیکشنری فارسی به عربی
بطالة , عتلة
-
واژههای مشابه
-
allowance time, bonus time, dead time 1, hold time
زمان مجاز بیکاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] مدتزمانی که در آن راننده دستمزد دریافت میکند، بحتی اگر کاری کرده باشد متـ . زمان مجاز
-
بیکاری و بی هنری
فرهنگ گنجواژه
تنپروری.
-
non accelerating inflation rate of unemployment, NAIRU
نرخ بیکاری تورم بیشتاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] سطحی از بیکاری که اگر کاهش یابد، تورم در جامعه افزایش خواهد یافت
-
واژههای همآوا
-
بی کاری
لغتنامه دهخدا
بی کاری . (حامص مرکب ) حالت و کیفیت بی کار. بی شغلی . (ناظم الاطباء). عزل . (منتهی الارب ). کار نداشتن : که از داد و بی کاری و خواسته خروشد بمغز اندرون کاسته . فردوسی . || بی منصبی . || بی خدمتی . (ناظم الاطباء). و رجوع به کار شود. || تنبلی و بیعاری ...
-
جستوجو در متن
-
unempirical
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیکاری
-
unemigrating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیکاری
-
unemployability
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیکاری
-
unemerging
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیکاری
-
unemaciated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیکاری
-
beclothing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیکاری