کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیکاره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بیکاره
/bikāre/
معنی
۱. بیکار.
۲. بیهنر.
۳. ولگرد.
۴. بیفایده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بیمصرف، تنبل، تنپرور، کاهل، لش، مفتخوار، مهمل، ول، ولگرد، بیهودهگرد، هرزهگرد، ولو، هنجام، هیچکاره ≠ زرنگ، شاغل
دیکشنری
derelict, idle, loafer, unemployed, wanker, wastrel
-
جستوجوی دقیق
-
بیکاره
واژگان مترادف و متضاد
بیمصرف، تنبل، تنپرور، کاهل، لش، مفتخوار، مهمل، ول، ولگرد، بیهودهگرد، هرزهگرد، ولو، هنجام، هیچکاره ≠ زرنگ، شاغل
-
بیکاره
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bikāre ۱. بیکار.۲. بیهنر.۳. ولگرد.۴. بیفایده.
-
بیکاره
دیکشنری فارسی به عربی
متشرد
-
واژههای مشابه
-
بیکارَه
لهجه و گویش بختیاری
bikâra بیکاره، کسى که گاو و ملکى ندارد ومنتظر است کارى به او رجوع شود.
-
ادم بیکاره
دیکشنری فارسی به عربی
قمامة
-
بیکارَه نِشین
لهجه و گویش بختیاری
bikâra nešin بیکاره نشین (کسى که نه کشاورز باشد ونه مالک و اوائل هر سال منتظر است تاشغلى مانند چوپانى، گاوچرانى یا کار درمزارع به او پیشنهاد شود).
-
بیکاره و بی هنر
فرهنگ گنجواژه
تنپروری.
-
مفت خور و بیکاره
فرهنگ گنجواژه
بیکار.
-
واژههای همآوا
-
بی کاره
فرهنگ فارسی معین
(رِ یا رَ)(ص مر.)1 - بی کار. 2 - بی هنر. 3 - ولگرد. 4 - بی فایده ، بی مصرف .
-
بی کاره
لغتنامه دهخدا
بی کاره . [ رَ / رِ ] (ص مرکب ) آنکه هیچ کاری ندارد. بی کار. بی اشتغال . بی شغل . (از یادداشت مؤلف ). || بی هنر. نادان در هنر و صنعت . (یادداشت مؤلف ). || آنکه به هیچ کار نشاید. عاطل . (از یادداشت مؤلف ). || بی فایده و بی مصرف . بیسود: مردمان بیکا...
-
بیکارَه
لهجه و گویش بختیاری
bikâra بیکاره، کسى که گاو و ملکى ندارد ومنتظر است کارى به او رجوع شود.
-
جستوجو در متن
-
تنبل و مفتخور
فرهنگ گنجواژه
بیکاره.