کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیوک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بیوک
/bayuk/
معنی
= بیوگ
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیوک
فرهنگ فارسی معین
(بُ) [ تر. ] (ص . اِ.) بزرگ ، مهتر.
-
بیوک
لغتنامه دهخدا
بیوک . [ ب ُ ] (اِ) بمعنی عروس ، امروز هم درمازندران متداول است ، چنانکه زن نوشوی کرده را گاهی بیوک ِ آقا و گاه عروس آقا گویند. (یادداشت مؤلف ).- نوبیوک ؛ نوعروس : بس عزیزم بس گرامی سال و ماه اندرین خانه بسان نوبیوک . رودکی . || (ترکی ، اِ)کلمه ٔ ت...
-
بیوک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bayuk = بیوگ
-
واژههای مشابه
-
کوچه بیوک
لغتنامه دهخدا
کوچه بیوک . [ چ ِب ُ ] (اِخ ) دهی از بخش حومه ٔ شهرستان یزد است و 1972 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
بیوک آرا
لغتنامه دهخدا
بیوک آرا. [ب ُ ] (نف مرکب ) مشاطه . عروس آرا. (یادداشت مؤلف ).
-
بیوک آرای
لغتنامه دهخدا
بیوک آرای . [ ب ُ ] (نف مرکب ) عروس آرای . مشاطه . (یادداشت مؤلف ).
-
بیوک آرایی
لغتنامه دهخدا
بیوک آرایی . [ ب ُ ] (حامص مرکب ) عروس آرایی . مشاطگی .
-
جستوجو در متن
-
نیوک
لغتنامه دهخدا
نیوک . [ ] (اِ) عروس . (اوبهی ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به بیوک و بیوگ شود.
-
عروسه
لغتنامه دهخدا
عروسه . [ ع َ س َ / س ِ ] (از ع ، اِ) بمعنی عروس ، که زن نوکدخدا باشد. (آنندراج ). بیوک و عروس . (ناظم الاطباء).
-
گلین
لغتنامه دهخدا
گلین . [ گ َ ] (ترکی ، اِ) در ترکی بمعنی بیوک و عروس : گلین خانم . گلین باجی . گلین آغا.
-
ابه
لغتنامه دهخدا
ابه . [ اُب ْ ب َ / ب ِ ] (ترکی ، اِ) مخیم و طائفه و ایلی از ترک :ای بیوک اُبّه و کیخای ده دبّه آوردم بیا روغن بده .مولوی .
-
هیراپولس
لغتنامه دهخدا
هیراپولس . [ ] (اِخ ) (شهر مقدس ) شهری است در آسیای صغیر در نزدیکی نهر لیکس به مسافت پنج میل در شمال لدودکیه در محلی که عقبش کوه بود بنا شده و هیکل مشهور پلوتو نیز در آنجا بود و فعلاً آن را بیوک قلعه سی گویند. (قاموس کتاب مقدس ).
-
بیو
لغتنامه دهخدا
بیو. [ ب َ ] (اِ) عروس . (برهان ). به این معنی بیوک هم آمده و در بختیاری بیک بهمین معنی است . رجوع کنید به بیوگ و بیوگان . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). عروس مقابل داماد. (ناظم الاطباء). بمعنی عروس و بیوکانی یعنی عروسی و آن را ویو و بیوک نیز خوانند. (انجم...