کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیوت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
زایلة
لغتنامه دهخدا
زایلة. [ ی ِ ل َ ] (ع ص ) اوتاد... رجوع به اوتاد زائله و وتد شود. || بیوت ... منجمین منطقةالبروج را بچندین طریق منقسم به دوازده قسم کنند و هر قسم را بیت گویند... و آن چهار (بیت ) که مقدم بر اوتادند یعنی دوازدهم و نهم و ششم و سوم را بیوت زائله گویند. ...
-
بوتات
لغتنامه دهخدا
بوتات . (اِ) حساب مخارج اهل خانه و نیز مخارج بازار. و گفته اند این لفظ مأخوذ از بیوتات تازی میباشد. (ناظم الاطباء). بوتات نویسی غلط است و صحیح ، بیوتات نویسی است و این ، جمع بیوت است و بیوت ، جمع بیت است که بمعنی خانه باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج )...
-
تینکلوس بابلی
لغتنامه دهخدا
تینکلوس بابلی . [ س ِ ب ِ ] (اِخ ) این یکی از سند سبعه بیوت کواکب سبعه است و او راست : کتاب الوجود و الحدود. (ابن الندیم از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تنگلوشا شود.
-
عروش
لغتنامه دهخدا
عروش . [ ع ُ ] (ع اِ) ج ِ عَرش . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به عرش شود : همی بینید که عروش و بارگاه دواوین او مهدوم و مهدود... (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 454). || خانه های مکه . (ناظم الاطباء). بیوت مکه . (اقرب الموارد). رجوع به عرش شود.
-
طینقروس البابلی
لغتنامه دهخدا
طینقروس البابلی . [ ق َ سِل ْ ب ِ ] (اِخ ) یکی از سدنه ٔ سبعه ٔ بیوت کواکب سبعه به بابل . ابن الندیم گوید گمان میکنم او سادن خانه ٔ مریخ بوده . او راست : کتاب الموالیدعلی الوجود و الحدود. (الفهرست ابن الندیم ) (تاریخ الحکماء قفطی چ لیبسیک ص 218). رجو...
-
سدلی
لغتنامه دهخدا
سدلی . [ س ِ دِل ْ لا ] (معرب ، اِ) سدله . فارسی معرب . کأنه ثلثة بیوت فی بیت واحد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مأخوذ از پارسی ، خانه ای که دارای سه اطاق باشد. (ناظم الاطباء). معرب سه دله . (تاج العروس ) (المعرب جوالیقی صص 187 - 188).
-
ضحاک
لغتنامه دهخدا
ضحاک . [ ض َح ْ حا ] (اِخ ) کسی که بیوت سبعه را که بنام کواکب هفتگانه بناشده بود بعلماء سبعه که ازجمله ٔ آنان تینگلوش (تنگلوش ) بابلی است بازداد. (تاریخ الحکماء قفطی ص 104). و شهرزوری او را ضحاک بن قی یاد کرده است . (ترجمه ٔ نزهة الارواح ص 50). ظاهرا...
-
ابویوسف
لغتنامه دهخدا
ابویوسف . [ اَ بو س ُ ] (اِخ ) یعقوب بن محمد الحاسب المصیصی . او راست : کتاب الجبر و المقابلة. کتاب الوصایا. کتاب تضاعیف بیوت الشطرنج . کتاب الجامع. کتاب نسبةالسنین . کتاب جوامعالجامع. کتاب الخطائین . کتاب حساب الدور. (ابن الندیم ).
-
اصنام
لغتنامه دهخدا
اصنام . [ اَ ] (اِخ ) الاصنام . نام شهری به الجزایر. || نام کتابی است تألیف ابن کلبی نسابه که احمد زکی پاشا آنرا طبع کرده و نام های اصنام و بیوت بزرگی را که در نزد عرب متداول بوده و ابن کلبی از آوردن آنها غفلت کرده است در آن گرد آورده و تألیف را تک...
-
غاب
لغتنامه دهخدا
غاب . [ غا ب ب ] (ع ص ) شب مانده . از شب پیش مانده . بَیّوت . بیات (گوشت ، نان ). شب بر او گشته . گوشت یا نان یکشبه . (آنندراج ). لحم غاب ؛ گوشتی شب گذشته . (مهذب الاسماء). گوشت شب مانده . گوشت بیات . گوشت شب درگذشته . (بحر الجواهر). گوشت یکشبه ، و ک...
-
حراض
لغتنامه دهخدا
حراض . [ ح ُ ] (اِخ ) موضعی است به نزدیکی مکه در میان مشاش و غمیر و بالای ذات عرق و دست راست راه مکه - عراق و گویند که عُزّی ̍ در آنجا بود. (معجم البلدان ). ابن العباس اللهبی گوید : اء تعهد من سلیمی ذات نُؤْی زمان تحللت سلمی المراضاکأن بیوت جیرتهم ...
-
زایل
لغتنامه دهخدا
زایل . [ ی ِ ] (ع اِ) خانه ٔ... در حساب رمل ، دلیل مئات است و زایل ضعیف است ... و نقطه در زایل دلیل بر ماضی است و نیز دلیل است بر عدم حصول مطلوب . (از کشاف اصطلاحات الفنون : وتد) و رجوع بزایل وتد در این لغت نامه شود. || بیوت ... (در اصطلاح منجمان )، ...
-
نازه النفس
لغتنامه دهخدا
نازه النفس . [ زِ هَُن ْ ن َ ] (ع ص مرکب ) پرهیزکار. که تنها باشد و به خود و مال خود مخالطت بیوت نکند و مال و خانه ٔ خود از دیگران نیالاید. (منتهی الارب ). نازه النفس ؛ عفیف متکرم یحل وحده و لایخالط البیوت بنفسه و لاماله . (اقرب الموارد) (معجم متن ال...
-
اثناعشریه
لغتنامه دهخدا
اثناعشریه . [ اِ ع َ ش َ ری ی َ ](ع ص نسبی ، اِ مرکب ) فرقه ٔ بزرگ شیعه که قائل به امامت ائمه ٔ اثناعشر و غیبت امام المهدی دوازدهمین ائمه باشند. شیعه ٔ دوازده امامی . جعفری . || بیوت اثناعشریه ؛ تقسیم هربرج است بر دوازده قسمت و انتساب هر قسمت بکوکبی ...
-
خاقان کاشغر
لغتنامه دهخدا
خاقان کاشغر. [ ن ِ غ َ ] (اِخ ) پادشاه کاشغر است که نزد سلطان ملکشاه ابن الب ارسلان تحف و هدایا فرستاد و از او التماس عفو و بخشش کرد و برسولش گفت این پیغام را بسلطان رسان : اذلت لک الایام اخادعها و صفت لک الاقالیم مشارعها فلا یضرک ان بقی فی الاقلیم ب...