کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بین کلایه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بین کلایه
لغتنامه دهخدا
بین کلایه . [ ک َ ی َ ] (اِخ ) دهی از دهستان رودبنه ٔ شهرستان لاهیجان است و 1135 تن سکنه دارد. (از دائرة المعارف فارسی ).
-
واژههای مشابه
-
بين
دیکشنری عربی به فارسی
ميان , درميان , درزمره ء , ازجمله , مابين , دربين , درمقام مقايسه , دلا لت کردن بر , حاکي بودن از , باشاره فهماندن , معني دادن , معني بخشيدن
-
بَيِّنٍ
فرهنگ واژگان قرآن
راهنمايي کننده با بياني روشن - روشن
-
بَيْنَ
فرهنگ واژگان قرآن
بين
-
بین بین
لغتنامه دهخدا
بین بین . [ ب َ ن َ ب َ ] (ع ص مرکب ، ق مرکب ) هذا بین بین ؛ یعنی میان جید و ردی است و هما اسمان جعلا اسماً واحداً و بنیا علی الفتح . (منتهی الارب )؛ یعنی میان نیکوئی و بدی است . مرکب مزجی است که دو جزء آن مبنی بر فتح است مانند خمسة عشر واصل آن ، بین...
-
دهن بین ،دهان بین
لهجه و گویش تهرانی
کسی که بر اساس گفته مردم تصمیم میگیرد
-
عاقبت بین
لغتنامه دهخدا
عاقبت بین . [ ق ِ ب َ ] (نف مرکب ) دوربین و کسی که عاقبت و سرانجام هر کاری را نگاه کند. (ناظم الاطباء). عاقبت اندیش . رجوع به عاقبت اندیش شود.
-
عیان بین
لغتنامه دهخدا
عیان بین . [ عیام ْ ] (نف مرکب ) عیان بیننده . بیننده ٔ آنچه آشکار است . ظاهربین .- چشم عیان بین ؛ چشمی که آشکار چیزهای عینی را ببیند : به چشم نهان بین عیان جهان را که چشم عیان بین نبیند نهان را.ناصرخسرو.
-
عیب بین
لغتنامه دهخدا
عیب بین . [ ع َ / ع ِ ] (نف مرکب ) عیب بیننده .عیب جوی و نکته سنج و بداندیش . (ناظم الاطباء). بیننده ٔ زشتیها و بدیها : حکیمی به رمز وانموده است که هیچکس را چشم عیب بین نیست . (تاریخ بیهقی ). آدمی هرچند زیرکتر باشد عیب بین تر باشد. (کتاب المعارف ).بر...
-
کج بین
لغتنامه دهخدا
کج بین . [ ک َ ] (نف مرکب ) که کج بیند. احول . لوچ .کاج . (ناظم الاطباء). || آنکه خطا بیند. کسی که به خطا نگرد. (فرهنگ فارسی معین ) : نیست کج بین را ز ناز آن بهشتی رو خبرورنه هر چین جبین آغوش حوردیگرست .صائب (از آنندراج ).
-
کف بین
لغتنامه دهخدا
کف بین . [ ک َ ] (نف مرکب ) کف بیننده . آنکه از روی خطوط کف دست کسان اخلاق آنان را بازگوید و از گذشته و آینده ٔ ایشان خبر دهد. (فرهنگ فارسی معین ).
-
کت بین
لغتنامه دهخدا
کت بین . [ ک َ ] (نف مرکب ) شانه بین . کتاف . (ناظم الاطباء). آنکه با نگاه کردن به کت گوسفند سرگذشت گوید. آنکه از خطوط استخوان کت گوسفند از طالع کسان خبر دهد. آنکه از خطوط استخوان شانه ٔ گوسفند (پاروی گوسفند)فال گوید. (یادداشت مؤلف ). رجوع به شانه ب...
-
کتاب بین
لغتنامه دهخدا
کتاب بین . [ ک ِ ] (نف مرکب ) فالچی . فال بین . (یادداشت مؤلف ). فالگیر. رجوع به فال بین و فالگیر شود.
-
گوه بین
لغتنامه دهخدا
گوه بین . (نف مرکب ) بیننده ٔ گوه . کسی که نگهبانی میکند از فرناک و آنجا را پاک و پاکیزه می نماید. (فرهنگ شعوری ج 2 ص 325) (ناظم الاطباء).