کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بینۀ مهار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
saw log/ sawlog
ارّهبینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] بینهای دارای پایینترین معیارهای موضعی ازنظر قطر و طول و عیب که برای ارّهکشی مناسب است
-
log yard
بینهانبار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] دارانباری برای نگهداری بینه
-
bucker, sawyer
بینهبُر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] فرد یا دستگاهی که بینهها را میبُرد
-
logging 1, harvesting
بینهبَری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] قطع و حمل قطعاتی از درختان جنگلی بهصورت الوار یا گِردهبینه
-
buck, bucking
بینهبُری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] قطعهقطعه کردن یک درخت افتاده یا قطعشده
-
peavey/ peavy/ peavie
بینهغلتان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] چوبدستی محکمی با نوک فلزی برای جابهجایی گِردهبینهها
-
jammer 2
بینهکش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] داربَر سبک دوغلتکی که معمولاً با یک دکل و بازو بر روی کامیون سوار میشود و برای داربَری و بارگیری بهکار میرود
-
jammer logging
بینهکشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] عملیات بینهبَری با استفاده از بینهکش که در آن بینهها تا فاصلۀ صد متر از محل قطع کشیده میشوند
-
bucking ladder
بینهنگهدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] مجموعهای از گیرههای چوبی که مانع از غلتیدن و سُر خوردن درخت در هنگام بینهبُری میشود
-
side rod
مسئول واحد بینهبَری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] فردی که مسئولیت اداره واحد بینهبری را بر عهده دارد
-
side 2, chance, show
واحد بینهبَرداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] خدمه و وسایل موردنیاز بینهبری در هر داربَرگاه
-
side camp
اردوی بینهبَری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] اردو یا محل استقرار شبانهروزی واحد بینهبَری
-
bucking saw
ارّۀ بینهبُری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] ارّۀ مخصوص بریدن بینهها
-
log-volume table
جدول حجم گِردهبینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] جدولی که برای یک یا چند گونه تهیه شده است و در آن میانگین حجم چوب بینهها نشان داده میشود
-
butt log, buttom log
بنِ گِردهبینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] نخستین گِردهبینۀ درخت بلافاصله بعد از کُنده