کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بینوایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بینوایی
/binavāy(')i/
معنی
۱. تهیدستی.
۲. بیچارگی.
۳. بیسروسامانی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
احتیاج، پریشانحالی، تنگدستی، تهیدستی، فقر، مستمندی، ناداری، نیازمندی ≠ توانگری، غنا
دیکشنری
desolation, poverty
-
جستوجوی دقیق
-
بینوایی
واژگان مترادف و متضاد
احتیاج، پریشانحالی، تنگدستی، تهیدستی، فقر، مستمندی، ناداری، نیازمندی ≠ توانگری، غنا
-
بینوایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) binavāy(')i ۱. تهیدستی.۲. بیچارگی.۳. بیسروسامانی.
-
بینوایی
دیکشنری فارسی به عربی
تفقير , فاقة
-
واژههای همآوا
-
بی نوایی
لغتنامه دهخدا
بی نوایی . [ ن َ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بی نوا. بی سرانجامی . (ناظم الاطباء). بی سامانی . (آنندراج ). || بی غذایی . کمی آزوقه . بی قوتی . تنگدستی : سوری رفت تا مثال دهد علوفات بتمامی ساختن چنانکه هیچ بی نوایی نباشد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 45). گ...
-
جستوجو در متن
-
بی نوائی
لغتنامه دهخدا
بی نوائی . [ ن َ ] (حامص مرکب ) بینوایی . رجوع به بینوایی شود.
-
تفقير
دیکشنری عربی به فارسی
بينواسازي , بينوايي
-
مسکنت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مسکنة] maskanat فقر؛ بیچیزی؛ بینوایی.
-
impoverishment
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فقرزدایی، بینوایی، بینواسازی
-
بیچارگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) bičāregi ۱. درماندگی؛ ناتوانی.۲. بینوایی.
-
بی کسی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) bikasi ۱. بییارویاور بودن؛ تنهایی.۲. بینوایی.
-
بی مایگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) bimāyegi ۱. فرومایگی.۲. تهیدستی؛ بینوایی.
-
افلاس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'eflās ۱. بیچیز شدن؛ نادار شدن؛ تنگدستی؛ بینوایی.۲. (حقوق) ورشکستگی.
-
بی سامانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) bisāmāni ۱. بینظمی.۲. بینوایی.۳. بیخانمانی.