کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بینهغلتان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
peavey/ peavy/ peavie
بینهغلتان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] چوبدستی محکمی با نوک فلزی برای جابهجایی گِردهبینهها
-
واژههای مشابه
-
rolled 1, roll 3
غلتان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← لرزشی
-
غلتان
لغتنامه دهخدا
غلتان . [ غ َ ] (نف ، ق ) نعت فاعلی از غلتیدن . غلتنده . آنچه میغلتد. غلطان : درآمد ز زین گشت غلتان به خاک همی گفت کای راست دادار پاک . اسدی (گرشاسب نامه ).بماندش یکی نیمه بر زین نگون دگر نیمه غلتان ابر خاک و خون . اسدی (گرشاسب نامه ).من شسته به نظار...
-
غلتان
فرهنگ فارسی معین
(غَ) = غلطان : (ص فا.) 1 - چیزی که می غلتد، غلتنده . 2 - هرچیز گرد و مدور.
-
غلتان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) qaltān ۱. غلتنده.۲. (قید) درحال غلتیدن.۳. [مجاز] هرچیز گرد و مدور.۴. (بن مضارعِ غلتاندن و غلتانیدن) = غلتاندن
-
بینه
واژگان مترادف و متضاد
برهان، حجت، دلیل، فرنود، منطق
-
بینه
فرهنگ فارسی معین
(بَ یِّ نِ) [ ع . بینة ] ( اِ.) دلیل آشکار، برهان واضح . ج . بینات .
-
بینه
لغتنامه دهخدا
بینه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) جامه کن حمام . (آنندراج ). آنجائی از حمام که در آن رخت میکنند. (ناظم الاطباء). (با هاء غیرملفوظ) رخت کن حمام . آنجای از حمام که استحمام کننده جامه های خود در آنجای نهد. سربینه . رخت کن . مسلخ . بنه . (یادداشت مؤلف ) : چو ده...
-
بینه
لغتنامه دهخدا
بینه . [ ن ِ ] (اِخ ) آلفرد. (1857 - 1911 م .) روانشناس فرانسوی . به اتفاق هانری بونیس اولین مجله ٔ فرانسوی را تأسیس کرد (1895 م .) و اولین آزمایشگاه روانشناسی فرانسه را در دانشگاه پاریس بنیاد نهاد (1889 م .). با کمک تئودور سیمون تستهائی برای سنجش ه...
-
بینة
لغتنامه دهخدا
بینة. [ ب َ ن َ ] (اِخ ) موضعی است از جی و جی وادی رویثه است و رویثه میان عرج و روحاء است . (از معجم البلدان ). موضعی است بوادی رویثه . (منتهی الارب ).
-
بینة
لغتنامه دهخدا
بینة. [ ب َی ْ ی ِ ن َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث بَیّن . دلیل . (اقرب الموارد). || حجت واضح . ج ، بینات . (منتهی الارب ). حجت . (از اقرب الموارد). حجت روشن . (ترجمان القرآن ) (غیاث ) (آنندراج ). دلیل واضح و آشکار. (ناظم الاطباء). حجت . (مهذب الاسماء). حجت پ...
-
بینة
لغتنامه دهخدا
بینة. [ ن َ ] (اِخ ) بنیة. منزلی است در راه حجاج یمامة میان شیح و شقیراء. (از معجم البلدان ).
-
بینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: بیّنَة، جمع: بَیِّنات] [قدیمی] bayyene ۱. دلیل و حجت واضح و آشکار.۲. نودوهشتمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۸ آیه؛ الانفکاف؛ البّریة؛ لمیکن؛ قیامت.
-
بینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bine جایی که لباسهای خود را آنجا درمیآورند؛ رختکن.