کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بینهبَری کابلی هوایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بینة
لغتنامه دهخدا
بینة. [ ب َ ن َ ] (اِخ ) موضعی است از جی و جی وادی رویثه است و رویثه میان عرج و روحاء است . (از معجم البلدان ). موضعی است بوادی رویثه . (منتهی الارب ).
-
بینة
لغتنامه دهخدا
بینة. [ ب َی ْ ی ِ ن َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث بَیّن . دلیل . (اقرب الموارد). || حجت واضح . ج ، بینات . (منتهی الارب ). حجت . (از اقرب الموارد). حجت روشن . (ترجمان القرآن ) (غیاث ) (آنندراج ). دلیل واضح و آشکار. (ناظم الاطباء). حجت . (مهذب الاسماء). حجت پ...
-
بینة
لغتنامه دهخدا
بینة. [ ن َ ] (اِخ ) بنیة. منزلی است در راه حجاج یمامة میان شیح و شقیراء. (از معجم البلدان ).
-
بَيِّنَةٍ
فرهنگ واژگان قرآن
راهنمايي کننده با بياني روشن - روشن
-
بَيْنَهُ
فرهنگ واژگان قرآن
بين او
-
گالش بینه
لغتنامه دهخدا
گالش بینه . [ ل ِ ن َ ] (اِ) خانه ها که از شالی کنند.
-
log 2
گِردهبینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] قسمتی از تنۀ یک درخت جنگلی پس از قطع که معمولاً استوانهایشکل است
-
saw log/ sawlog
ارّهبینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] بینهای دارای پایینترین معیارهای موضعی ازنظر قطر و طول و عیب که برای ارّهکشی مناسب است
-
log yard
بینهانبار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] دارانباری برای نگهداری بینه
-
bucker, sawyer
بینهبُر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] فرد یا دستگاهی که بینهها را میبُرد
-
logging 1, harvesting
بینهبَری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] قطع و حمل قطعاتی از درختان جنگلی بهصورت الوار یا گِردهبینه
-
buck, bucking
بینهبُری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] قطعهقطعه کردن یک درخت افتاده یا قطعشده
-
peavey/ peavy/ peavie
بینهغلتان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] چوبدستی محکمی با نوک فلزی برای جابهجایی گِردهبینهها
-
jammer 2
بینهکش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] داربَر سبک دوغلتکی که معمولاً با یک دکل و بازو بر روی کامیون سوار میشود و برای داربَری و بارگیری بهکار میرود
-
jammer logging
بینهکشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] عملیات بینهبَری با استفاده از بینهکش که در آن بینهها تا فاصلۀ صد متر از محل قطع کشیده میشوند