کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیم بر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پر از ترس و بیم
دیکشنری فارسی به عربی
رهيب
-
جستوجو در متن
-
چندفند
لغتنامه دهخدا
چندفند. [ چ َ ف َ ] (اِ) ترس و بیم و نهیب را گویند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بیم و نهیب که بر مردم افتد. (از اوبهی ).
-
صراط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] serāt راه؛ طریق.〈 صراط مستقیم: راه راست: ◻︎ ای که در دنیا نرفتی بر صراط مستقیم / در قیامت بر صراطت جای تشویش است و بیم (سعدی۲: ۵۱۸).
-
آفند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'āfand جنگ؛ پیکار؛ نبرد؛ دشمنی: ◻︎ ابری بفرست بر سر ری / بارانْش ز هول و بیم و آفند (بهار: ۲۸۸).
-
کش
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) زخم و ریشی که بر دست و پای شتر بهم رسد و از آن پیوسته زردآب بیرون آید و از بیم سرایت شتران صحیح را داغ کنند؛ غره .
-
حق تعالی
لغتنامه دهخدا
حق تعالی . [ ح َق ق / ح َ ت َ لا ] (اِخ ) خداوند متعال . خدای متعال : کافران مکه را بیم کرد و گفت بر من و بر خداوند من بیرون میائید که حق تعالی شما را بگزد. (ترجمه ٔ تفسیر طبری ).
-
رنگ بر رو شکستن
لغتنامه دهخدا
رنگ بر رو شکستن . [ رَ ب َ ش ِ ک َت َ ] (مص مرکب ) زرد شدن رنگ چهره از کثرت غیرت و شرم یا از کثرت بیم و خوف . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
اشنانی
لغتنامه دهخدا
اشنانی . [ ] (اِخ ) احمد. دو بیت ذیل از او در ترجمان البلاغه ٔ رادویانی آمده است :گشتم جهان و دیدم میری رابر نیم نان دو جای زده مسمارکز بیم بخل او به دوصد فرسنگ گنجشک بر زمین نزند منقار.
-
میراث ستان
لغتنامه دهخدا
میراث ستان . [ س ِ ] (نف مرکب ) میراث ستاننده . میراث گیر. میراث بر. ارث بر. وارث . میراث گیرنده : منصوبه گشای بیم و امیدمیراث ستان ماه و خورشید. نظامی .میراث ستان هفت کشورمنصوبه گشای چارگوهر.نظامی .
-
لگن به سر
لغتنامه دهخدا
لگن به سر. [ ل َ گ َ ب ِ س َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) دیگ به سر. قزقان به سر. موجودی با لگنی بر سر که در تصور کودکان آرند، بیم دادن ایشان را چون یک سرو دوگوش . لولو خرخره و جز آنها. || در تداول عامه ، فرنگی به مناسبت کلاه شاپو که بر سر نهد.
-
خیلع
لغتنامه دهخدا
خیلع. [ خ َ ل َ] (ع اِ) پیراهن بی آستین . || بیم و ترس طاری بر دل که گویا پری مس کرده است . || گرگ . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
تعلیمی
لغتنامه دهخدا
تعلیمی . [ ت َ ] (اِ) تسمه که بر سر لجام باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). تسمه ای که بر سر لگام بندند. (ناظم الاطباء) : ز تعلیمی همیشه بیم داردندانم از که این تعلیم دارد. طغرا (از آنندراج ).ز تعلیمیش بخیه ٔ چارجل بود نزد فارس خط چارقل . طغرا (ایضاً)....
-
بیموری
لغتنامه دهخدا
بیموری . [ وَ ] (حامص مرکب ) مهابت و صلابت . (برهان ). برهان گوید بضم ثالث بوزن بی نوری ، بمعنی صلابت و مهابت است و بلاشبهه خبط کرده است زیرا بفتح «واو» اصح است ، چه ور و گر بمعنی صاحب و خداوند است و بیموری بر وزن سیمگری به این معنی مناسب است یعنی تر...
-
اقشعرار
لغتنامه دهخدا
اقشعرار. [ اِ ش ِ ] (ع مص ) برفراخیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). برفراشیدن از بیم . (المصادر زوزنی ). || برخود لرزیدن . (منتهی الارب ). فسره گرفتن . موی بر اندام بپای خاستن و پوست ها فراهم آمدن از لرزش . (ترجمان القرآن ). برخاستن موی...
-
گل کبود
لغتنامه دهخدا
گل کبود. [ گ ُ ل ِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نیلوفر آبی . گل ازرق : گل کبود که برتافت آفتاب بر اوز بیم چشم نهان گشت در بن پایاب . خفاف .رجوع به نیلوفر شود.