کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیمارچشم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیمارچشم
لغتنامه دهخدا
بیمارچشم . [ چ َ / چ ِ ] (ص مرکب ) ارمد. (یادداشت مؤلف ). مرمود. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ): مُرمَد؛ مرد بیمارچشم . رجوع به ارمد شود. || یک قسم از چشم را که شبیه به چشم چینی ها است بیمار و سقیم گویند و آن قسم چشم در معشوقان باعث مزید حسن است . (ف...
-
جستوجو در متن
-
ارمد
لغتنامه دهخدا
ارمد. [ اَ م َ ] (ع ص ) خاکسترگون . (منتهی الأرب ). خاکستررنگ . خاکستری . || صاحب رَمَد، یعنی کسی که چشم او درد کند با سرخی و سیلان آب . (غیاث اللغات ). چشم دردگرفته . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). رمدیافته . چشم دردمند. خداوند درد چشم . دردگین چشم...