کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیماربان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیماربان
لغتنامه دهخدا
بیماربان . (ص مرکب ، اِ مرکب ) بیماردار. بیماروان . پرستار. (یادداشت مؤلف ). بیمارپرست .
-
جستوجو در متن
-
بیماروان
لغتنامه دهخدا
بیماروان . [ مارْ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) بیماربان . بیماردار. پرستار. (یادداشت مؤلف ).
-
بیمارپرست
لغتنامه دهخدا
بیمارپرست . [ پ َ رَ ] (نف مرکب ) پرستار بیمار. (ناظم الاطباء). بیماربان : همه بیمارپرستان ز غمم سیر شدندآنکه این غم خورد امروز شمائید همه .خاقانی .
-
بیماردار
لغتنامه دهخدا
بیماردار. (نف مرکب ) مریض دار. که او را بیمار و رنجور باشد. || آنکه متعهد خدمت بیمار باشد. (آنندراج ). پرستار و مواظب شخص بیمار. (ناظم الاطباء). پرستار. پرستان . بیماروان . بیماربان . (یادداشت مؤلف ) : هرکجا باشددلی می چیند از چشم تو دردهرکجا نازی ب...
-
پرستار
لغتنامه دهخدا
پرستار. [ پ َ رَ ] (نف ، اِ) صفت فاعلی از پرستیدن . بنده . عبد. برده . چاکر. خادم . غلام . نوکر. خدمتکار. (برهان ). مطلق خدمتکار. (غیاث اللغات ). قین . وصیف : بدو گفت بیژن که ای بدنژادکه چون تو پرستار کس رامبادچرا کشتی آن دادگر شاه راخداوند پیروزی و ...
-
بان
لغتنامه دهخدا
بان . (اِ) رئیس . || (پساوند) دارنده . دارا. (یادداشت مؤلف ). خداوند، و استعمال آن مرکب است . (شرفنامه ٔ منیری ). صاحب . (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). صاحب . خداوند. بزرگ . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). دارنده ٔ چیزی . (فرهنگ رشیدی ). در پهلوی پان ...