کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیمارانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیمارانه
لغتنامه دهخدا
بیمارانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ،ق مرکب ) منسوب به بیمار. مانند بیمار : ز دورم یار دید و گفت کاین یحیی است پنداری که سخت افتان و خیزان سست بیمارانه می آید. قاضی یحیی (از آنندراج ).|| (اِ مرکب ) پرهیزانه و غذائی که برای بیمار ترتیب میدهند. (ناظم الاط...
-
جستوجو در متن
-
بیمارگین
لغتنامه دهخدا
بیمارگین . (ص مرکب ) بیمارگن . مسقام . (یادداشت مؤلف ). علیل . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || (اِ مرکب ) غذایی که به بیمار دهند. (آنندراج ). غذای بیمار. پرهیزانه و بیمارانه . (از ناظم الاطباء). رجوع به بیمارگن شود.