کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیل مز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قم بیل
لهجه و گویش تهرانی
سطح داخلی گونه، لپ
-
کج بیل
لهجه و گویش تهرانی
بیل مانند، سرکج
-
کَج بیل
لهجه و گویش تهرانی
بیل سر کج
-
بیل زمین
واژهنامه آزاد
(همدانی) بگذار زمین؛ روی زمین بگذار.
-
کج بیل زدن
دیکشنری فارسی به عربی
معزقة
-
با بیل کندن
دیکشنری فارسی به عربی
مجرف , مجرفة
-
بیل به کمر خورده
لهجه و گویش تهرانی
بخت برگشته
-
بیل و بیلچه
فرهنگ گنجواژه
وسائل باغبانی.
-
بیل و پایه
فرهنگ گنجواژه
وسایل کشاورزی. بیل و پایه زدن= زحمت زیاد کشیدن.
-
بیل و کلنگ
فرهنگ گنجواژه
وسائل بنائی.
-
شکافی که بر اثر بیل زدن یا شخم زده ایجاد میشود
دیکشنری فارسی به عربی
ماجور
-
واژههای همآوا
-
بیلمز
لغتنامه دهخدا
بیلمز. [ م َ ] (از ترکی ، ص ) (در ترکی بمعنی ِ «نمی داند») در تداول فارسی زبانان این کلمه مرادف نادان و سخت نادان بکار می رود. (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
بابل
لغتنامه دهخدا
بابل . [ ب ِ / ب ُ ] (اِخ ) نام شهری است مشهور در وسط عراق و عراق وسط عالم است پس به این اعتبار بابل مرکز دایره ٔ عالم باشد و از مداین سبعه ٔعراق عرب است و در کنار فرات بر جانب شرقی واقع شده و از اقلیم سیم باشد و آنرا قینان بن انوش بن شیث علیه السلام...