کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیغما بردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیغما بردن
دیکشنری فارسی به عربی
کيس
-
جستوجو در متن
-
sacks
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کیسه، گونی، ساک، جوال، غارتگری، پیراهن گشاد و کوتاه، یغما، خیک، خیگ، شراب سفید پر الکل و تلخ، لخت کردن، غارت کردن، بیغما بردن، اخراج کردن یا شدن، در کیسه ریختن
-
کيس
دیکشنری عربی به فارسی
کيسه , کيسه کوچک , کيف پول , چنته , درجيب گذاردن , بلعيدن , گوني , جوال , پيراهن گشاد و کوتاه , شراب سفيد پر الکل وتلخ , يغما , غارتگري , بيغما بردن , اخراج کردن يا شدن , درکيسه ريختن
-
sack
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کیسه، گونی، ساک، جوال، غارتگری، پیراهن گشاد و کوتاه، یغما، خیک، خیگ، شراب سفید پر الکل و تلخ، لخت کردن، غارت کردن، بیغما بردن، اخراج کردن یا شدن، در کیسه ریختن
-
راندن
لغتنامه دهخدا
راندن . [ دَ ] (مص ) دور کردن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی متعلق به کتابخانه ٔ مؤلف ). طرد کردن . دور داشتن از نزد خود. رد کردن . بدر کردن . بیرون کردن و خارج کردن . (ناظم الاطباء). اخراج کردن . دور کردن کسی را از جایی . (...
-
برسر
لغتنامه دهخدا
برسر. [ ب َ س َ ] (ق مرکب ) باضافه . بعلاوه .اضافه بر آن . علاوه برآن . فضله . زیادتی : برآمد چهل سال و برسر دو ماه که تا بر نهادم ز شاهی کلاه . فردوسی .چو سی سال بگذشت برسر دو ماه پراکنده شد فر و اورند شاه . فردوسی .هرچه باید در آدمی زهنرداشت آن جمل...
-
آستین
لغتنامه دهخدا
آستین . (اِ)قسمتی از جامه که دست را پوشد از بن دوش تا بند دست . کُم ّ. (السامی فی الاسامی ). آستن . آستی : که آن شاه و لشکر بدین سو گذشت که از باد کژآستین تر نگشت . فردوسی .شد از کار ایشان دلش پر ز بیم بپوشید رخ به آستین گلیم . فردوسی .جهان سربه سر گ...