کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیغال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیغال
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) نیزه ، رمح .
-
بیغال
لغتنامه دهخدا
بیغال . (اِ) (ظ. از: بیغ + آل ) (از یادداشت مؤلف ). پیغال . (یادداشت مؤلف ). نیزه که به عربی رمح خوانند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (رشیدی ) (از اسدی ). نیزه ٔ کوتاه . (ناظم الاطباء) : دریغ آن سر و تن روان یال اوی هم آن تیر وآن تیغ و بیغال اوی...
-
واژههای همآوا
-
بی قال
لغتنامه دهخدا
بی قال . (ص مرکب ) (از: بی + قال ) بی سخن و بی گفتار. (ناظم الاطباء). خاموش و گنگ . (آنندراج ). ساکت . || لال . (ناظم الاطباء). گنگ . و رجوع به قال شود.
-
جستوجو در متن
-
نیزه
لغتنامه دهخدا
نیزه . [ ن َ / ن ِ زَ / زِ ] (اِ) حربه ٔ معروف که به عربی آن را رمح و سنان گویند. (انجمن آرا). رمح . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). قناة. (منتهی الارب ) (دستورالاخوان ). طراد. مخرص .خرص . لیطة. (از منتهی الارب ). نوعی از سلاح که به عربی رمح گویند و چوبی ...