کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیطرف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیطرف
دیکشنری فارسی به عربی
محايد , نزيه
-
واژههای مشابه
-
كشورهاى بیطرف
دیکشنری فارسی به عربی
الدول المحايدة
-
واژههای همآوا
-
بی طرف
فرهنگ واژههای سره
بی سویه
-
بی طرف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] bitaraf ۱. آنکه از دیگری جانبداری نکند.۲. (سیاسی) دولتی که در کشمکشهای سیاسی و جنگها جانب دولت دیگر را نگیرد.
-
بی طرف
فرهنگ فارسی معین
(طَ رَ) [ فا - ع . ] (ص مر.) 1 - کسی که تعصب ندارد. 2 - دولتی که در سیاست های جهانی داخل دسته بندی ها نشود و جانب بعضی دولت ها را نگیرد.
-
بی طرف
لغتنامه دهخدا
بی طرف . [ طَ رَ ] (ص مرکب ) (از: بی + طرف ) آنکه بی طرفی بخود گرفته است . (یادداشت مؤلف ). آنکه جانبداری نکند. کسی که تعصب ندارد. || (اصطلاح سیاسی ) آنکه دخالت در دسته بندیهای سیاسی نکند.
-
جستوجو در متن
-
neutralization
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خنثی سازی، بیطرف کردن
-
الدول المحايدة
دیکشنری عربی به فارسی
كشورهاى بيطرف
-
neutralisation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خنثی کردن، خنثی سازی، بیطرف کردن
-
neutralizations
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خنثی کردن، خنثی سازی، بیطرف کردن
-
عادل
واژهنامه آزاد
منصف بیطرف باوجدان
-
irrespective
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قطع نظر از، صرفنظر از، بیطرف، بی ادب، احترامنگذار، بدون مراعات