کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیضی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بیضی
/beyzi/
معنی
خط یا شکل مسطحی که شبیه تخممرغ باشد؛ تخممرغی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
ellipse, ovoid, oval
-
جستوجوی دقیق
-
بیضی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به بَیضَة) [عربی: بیضیّ] beyzi خط یا شکل مسطحی که شبیه تخممرغ باشد؛ تخممرغی.
-
بیضی
فرهنگ فارسی معین
(بِ) [ ع . ] (اِمر.) یکی از اشکال هندسی که کشیده تر از دایره بوده و دارای دو کانون می باشد.
-
بیضی
لغتنامه دهخدا
بیضی . [ ب َ / ب ِ ] (از ع ، اِ) منحنیی (مسدود) واقع دریک صفحه که مجموع فواصل هر نقطه ٔ آن از دو نقطه ٔ ثابت (موسوم به دو کانون بیضی ) واقع در آن صفحه مقدار ثابتی باشد. یکی از طرق رسم بیضی اینست که پس از انتخاب دو کانون ریسمانی بلندتر از فاصله ٔ دو ک...
-
بیضی
لغتنامه دهخدا
بیضی . [ ب َ / ب ِ ] (از ع ، اِ) رطوبتی است سفید و شفاف مانند سفیدی بیضه ٔ مرغ در میان چشم مابین پرده ٔ عنبیه و عنکبوتیه . (غیاث ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || سپیدی . || صافی . (ناظم الاطباء).
-
بیضی
لغتنامه دهخدا
بیضی . [ ب َ ضی ی ] (ع ص نسبی ) از بیضه . به شکل بیضه . تخم مرغی . بیضوی .
-
بیضی
دیکشنری فارسی به عربی
اهليليج , اهليليجي , بيضوي
-
واژههای مشابه
-
ellipsoid
بیضیوار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی، زیستشناسی- علوم گیاهی] [ریاضی] رویهای که مقطع آن با هر صفحهای بیضی یا دایره است [زیستشناسی- شاخۀ علوم گیاهی] ویژگی بخش یا اندامی به شکل تخممرغ متقارن در گیاهان که در دو انتها بهطور یکنواخت باریک شده باشد
-
ellipsoidal coordinates
مختصات بیضیواری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] مختصاتی برای نقطه در فضا که بهوسیلۀ رویههای درجۀ دوم همکانون معین میشوند
-
ellipsoidal lava
گدازۀ بیضیوار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ← گدازۀ بالشی
-
ellipsoidal headlight
چراغ جلوی بیضیشکل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] چراغ جلویی که شکل هندسی آن بیضی است
-
parallactic ellipse
بیضی اختلافمنظر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] بیضی کوچکی که جابهجایی سالانۀ هر ستارۀ نزدیک به خورشید را نسبت به ستارههای دور براثر اختلافمنظر ناشی از حرکت انتقالی زمین نشان میدهد
-
expansion ellipsoid
بیضیوار انبساط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] بیضیواری که طول محورهایش با ضریب انبساط طولی در شبکۀ بلور متناسب است
-
flattened ellipsoid, oblate ellipsoid
بیضیوار پخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] بیضیوار حاصل از دَوران یک بیضی حول یکی از محورهایش بهطوریکه قطر دایرۀ استوای آن از طول محور دَوران بیشتر باشد
-
Poinsot ellipsoid
بیضیوار پوانسو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ← بیضیوار لَختی