کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیضاوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ابوسعید
لغتنامه دهخدا
ابوسعید. [ اَ س َ ] (اِخ ) عبداﷲبن عمر بیضاوی . رجوع به بیضاوی ... شود.
-
عبدا
لغتنامه دهخدا
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن عمر، مکنی به ابوسعید و ملقب به بیضاوی . رجوع به بیضاوی شود.
-
ناصرالدین
لغتنامه دهخدا
ناصرالدین . [ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) ابوسعید بیضاوی . رجوع به ناصرالدین عبداﷲ شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) بیضاوی . رجوع به احمدبن شمس الدین ... شود.
-
قاضی عبدا
لغتنامه دهخدا
قاضی عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن عمر. رجوع به قاضی بیضاوی شود.
-
قاضی عمر
لغتنامه دهخدا
قاضی عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن فخرالدین . رجوع به قاضی بیضاوی عمر شود.
-
یوسف
لغتنامه دهخدا
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) سنان الدین اماسی ، معروف به محشی بیضاوی . فاضل ترکی که تصنیفاتش به عربی است . وی در بغداد وادرنه و آناطول به تدریس و حکمرانی پرداخت و در اسلامبول به سال 986 هَ . ق . و در حدود نودسالگی درگذشت .از آثار اوست : حاشیه ای بر تفسیر بی...
-
نورالدین
لغتنامه دهخدا
نورالدین . [ رُدْ دی ] (اِخ ) علی بن محمدبن اسماعیل بن علی بیضاوی مکی ، مشهور به زمزمی و ملقب به نورالدین . رجوع به علی زمزمی شود.
-
صولاق زاده
لغتنامه دهخدا
صولاق زاده . [ دَ ] (اِخ ) از مشاهیر خطاطان عثمانی است . از تفاسیر ابن عباس ، بیضاوی و فخر رازی چندین نسخه نوشته است . (قاموس الاعلام ).
-
ابوالفضل
لغتنامه دهخدا
ابوالفضل . [ اَ بُل ْ ف َ ] (اِخ ) قرشی صدیقی خطیب مشهور به ابوالفضل کازرونی . وفات در حدود 940 هَ . ق . او راست : حاشیه ای بر تفسیر بیضاوی .
-
شیخ نجم الدین
لغتنامه دهخدا
شیخ نجم الدین . [ ش َ ن َ مُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به نجم الدین (شیخ ...) عبدالرحمن بن محمدبن احمد مصالحی بیضاوی شود.
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن قاسم ملقب به محیی الدین . او راست تعلیقه بر تفسیر بیضاوی . رجوع به اخوین ... شود.
-
مغنیساوی
لغتنامه دهخدا
مغنیساوی . [ م َ ] (اِخ ) عبدالرحمن مغنیساوی رومی (متوفی به 1080 هَ . ق ). وی را تعلیقه ای است بر انوار التنزیل بیضاوی . (از اسماء المؤلفین ج 1 ص 549).
-
بای
لغتنامه دهخدا
بای . (اِخ ) ابومنصور بای بن جعفربن بای جیلی فقیه شافعی معاصر بیضاوی بود. (یادداشت مؤلف ). فقیه و محدث بوده است . (از تاج العروس ).
-
سیبویه
فرهنگ نامها
(تلفظ: sibuye) به معنی سیب کوچک یا بوی سیب ؛ (در اعلام) ابو بشر عمرو بن عثمان بن قنبر فارسی بیضاوی و سپس عراقی مصری ملقب به سیبویه از دانشمندان معروف در علم نحو، قرن دوم (هـ. . ق).