کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیضاوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیضاوی
لغتنامه دهخدا
بیضاوی . [ ب َ ] (اِخ ) ابوبکر محمدبن احمدبن عبداﷲ اسحاق مقری . یکی از قراء فارس متوفی بسال 393 هَ . ق . است . (از معجم البلدان ).
-
بیضاوی
لغتنامه دهخدا
بیضاوی . [ ب َ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن بهنور ابوبکر بیضاوی ملقب به بلبل صوفی از اصحاب ابوالازهربن حیان . وی در اصفهان از ابوعبداﷲ جرجانی و ابوبکربن مردویه حدیث شنید و به عراق و شام رفت و در شیراز به سال 455 هَ . ق . درگذشت وجنازه ٔ او را به بیضاء بردن...
-
بیضاوی
لغتنامه دهخدا
بیضاوی . [ ب َ ] (اِخ ) بغدادی ، حسین بن منصور بیضاوی معروف به حلاج . رجوع به حلاج حسین بن منصور شود.
-
بیضاوی
لغتنامه دهخدا
بیضاوی . [ ب َ ] (اِخ ) علی بن الحسین بن عبداﷲبن ابراهیم ابوالحسن الصوفی معروف به کردی بیضاوی . (از معجم البلدان ).
-
بیضاوی
لغتنامه دهخدا
بیضاوی . [ ب َ ] (اِخ ) قاضی ابوالحسن محمدبن القاضی ابوعبداﷲ محمدبن عبداﷲبن احمدبن محمد بیضاوی . فقیه شافعی ، داماد ابوالطیب طبری که مدتی قاضی کرخ دربغداد بوده است . وی در سال 392 هَ . ق . متولد شد و به سال 468 هَ . ق . وفات یافت . (از معجم البلدان )...
-
بیضاوی
لغتنامه دهخدا
بیضاوی . [ ب َ ] (اِخ ) قاضی ناصرالدین عبداﷲبن امام الدین عمربن فخرالدین محمدبن صدرالدین علی الشافعی البیضاوی مکنی به ابوسعید. از مردم بیضای فارس و صاحب تفسیر معروف موسوم به انوارالتنزیل و اسرارالتأویل و مشهور به تفسیر بیضاوی است و پس از تفسیر کشاف ...
-
بیضاوی
لغتنامه دهخدا
بیضاوی . [ ب َ ] (اِخ ) محمدبن علی بن الحسین ابوعبداﷲ السلمی بیضاوی . (معجم البلدان ).
-
بیضاوی
لغتنامه دهخدا
بیضاوی . [ ب َ ] (اِخ ) یوسف بن علی بن عبداﷲبن یحیی بیضاوی مقری صوفی ملقب به ابویعقوب . (معجم البلدان ).
-
بیضاوی
لغتنامه دهخدا
بیضاوی . [ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب است به بیضا که شهری است از شهرهای فارس و جمعی کثیر از دانشمندان منسوب به این دیارند. (از انساب سمعانی ). رجوع به بیضا شود.
-
واژههای مشابه
-
علی بیضاوی
لغتنامه دهخدا
علی بیضاوی . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن محمدبن اسماعیل بن علی بن محمدبن داود بیضاوی الاصل مکی شافعی ، مشهور به زمزمی و ملقّب به نورالدین . رجوع به علی زمزمی شود.
-
قاضی بیضاوی
لغتنامه دهخدا
قاضی بیضاوی . [ ی ِ ب َ ] (اِخ ) عبداﷲبن عمربن احمد یا محمدبن علی فارسی شیرازی بیضاوی اشعری شافعی ، ملقب به ناصرالدین و مکنی به ابوالخیر یا ابوسعید. ادیب منطقی مفسر اصولی محدث مورخ متکلم ، از اکابر علمای عهد مغول است . وی با علاّمه و محقق و خواجه نصی...
-
قاضی بیضاوی
لغتنامه دهخدا
قاضی بیضاوی . [ ی ِ ب َ ] (اِخ ) عمربن فخرالدین محمد، مکنی به ابوالقاسم . از افاضل روزگار و مشاهیر دیار بوده و در فارس قضاوت داشته است . وی به سال 672 هَ . ق . وفات یافت .او غیر از قاضی بیضاوی مشهور است . (آثار عجم ص 238) (ریحانة الادب ج 3 ص 244).
-
قاسم بیضاوی
لغتنامه دهخدا
قاسم بیضاوی . [ س ِ م ِ ب َ ] (اِخ ) (میرزا ابوالقاسم ) زاد و بومش شهر بیضاست ذهنش رسا و طبعش بیضا و کلامش مقبول دلهاست . او راست :بالا زند ز شوق تماشای عارضت دامان خیمه ٔ سیه شام نور شمع. #روشن دل از محبت شاه ولایتم درّ نجف شود ز صفا سنگ تربتم . #ند...
-
حسین بیضاوی
لغتنامه دهخدا
حسین بیضاوی . [ ح ُ س َ ن ِ ب َ ] (اِخ ) رجوع به بیضاوی و ریاض العارفین شود.