کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیسیرت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بیسیرت
مترادف و متضاد
۱. بیآبرو، بیعرض، بدنام، بیناموس، رسوا، نانجیب ≠ نجیب، آبرومند
۲. فاجر، فاسق
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیسیرت
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیآبرو، بیعرض، بدنام، بیناموس، رسوا، نانجیب ≠ نجیب، آبرومند ۲. فاجر، فاسق
-
واژههای همآوا
-
بی سیرت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [مجاز] bisirat ۱. رسوا؛ بیآبرو.۲. بیناموس.
-
بی سیرت
لغتنامه دهخدا
بی سیرت . [ رَ ] (ص مرکب ) (از: بی + سیرت ) فاسق و فاجر. || بی آبرو و رسوا. (ناظم الاطباء). || مفعول که به رسوائی کشیده شده است . و رجوع به بی سیرت کردن و رجوع به سیرت شود.
-
بی سیرت
لهجه و گویش تهرانی
تجاوز شده ، دامن لکهدار.