کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیست یک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بیست و شش
لغتنامه دهخدا
بیست و شش . [ ت ُ ش َ / ش ِ ] (عددمرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) عدد بیست به اضافه ٔ شش . عددبعد از بیست وپنج و قبل از بیست وهفت . ستة و عشرون .
-
بیست و نه
لغتنامه دهخدا
بیست و نه . [ ت ُ ن ُه ْ ] (عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) بیست به اضافه ٔ نه . شماره ٔ بعد از بیست وهشت و قبل از سی . تسعة و عشرون .
-
بیست و هشت
لغتنامه دهخدا
بیست و هشت . [ ت ُ هََ ] (عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) بیست به اضافه ٔ هشت . شماره ٔ بعد از بیست وهفت و قبل از بیست ونه . ثمانیة و عشرون .
-
بیست و هفت
لغتنامه دهخدا
بیست و هفت . [ ت ُ هََ ] (عددمرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) بیست به اضافه ٔ هفت . شماره ٔبعد از بیست وشش و قبل از بیست وهشت . سبعة و عشرون .
-
بیست و یکم
لغتنامه دهخدا
بیست و یکم . [ ت ُ ی َ / ی ِ ک ُ ] (عدد ترتیبی مرکب ، ص نسبی ) در مرتبه ٔ بیست ویک .
-
بیست و یکمین
لغتنامه دهخدا
بیست و یکمین . [ ت ُ ی َ / ی ِ ک ُ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) بیست و یکم . الحادی والعشرون .
-
21-centimeter line, H I line, neutral hydrogen line
خط بیستویک سانتیمتر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] خط طیفی گسیلشده از اتم هیدروژن خنثی یا جذبشده در آن با بسامد 1420 مگاهرتز متـ . خط هیدروژن hydrogen line
-
جستوجو در متن
-
یک یک
لغتنامه دهخدا
یک یک . [ ی َ ی َ / ی ِ ی ِ ] (ق مرکب ، اِ مرکب ) فردفرد. یکی یکی . یک نفر یک نفر. یک عدد یک عدد: شاگردان یک یک از در بیرون می روند. تک تک : لاجرم گویی که یک یک ذره رادر درون پرده ای باری دگر. عطار.و به گاه خلوت و فرصت یک یک را عرضه می دارد تا نشان م...
-
یک یک
فرهنگ فارسی عمید
(قید) ‹یکایک، یکبهیک› yekyek ۱. تکتک؛ یکییکی.۲. یکی پس از دیگری.
-
یک یک
واژهنامه آزاد
یَکْ یَکْ:(yakyak) در گویش گنابادی یعنی یکی یکی ، تَک تَک ، به نوبت رفتن
-
شکم ،یک ()،یک ()سیر
لهجه و گویش تهرانی
وعده غذا
-
unidirectional
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یک طرفه، یک سویه، یک جهته، یک جهتی، دارای یک جهت، تک سوی
-
unilateral
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یک جانبه، یک طرفه، یک سویه، یک ضلعی، تک سویه
-
یک ربع
فرهنگ واژههای سره
یک چهارم، یک چارک
-
substitution reaction
واکنش جانشینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] نشاندن یک اتم یا یک گروه اتمی به جای یک اتم یا یک گروه اتمی دیگر در یک ترکیب شیمیایی