کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیس
لغتنامه دهخدا
بیس . (اِخ ) نام یکی از خدایان مصر باستان بر شکل انسانی کوتاه قد که چشمانش چون چشمان گاو و پوستش چون پوست شیر است . (از معجم الالفاظ الاثریة تألیف یحیی الشهابی ).
-
بیس
لغتنامه دهخدا
بیس . (ع اِ) نوعی ماهی رودخانه . (از دزی ج 1 ص 135).
-
بیس
لغتنامه دهخدا
بیس . [ ] (ع اِ) لغت ردی ٔ است در «بئس ». (از ذیل اقرب الموارد). رجوع به بئس شود.
-
بیس
لغتنامه دهخدا
بیس . [ ب َ ] (اِخ ) نام ناحیتی است به سرقسطه به اندلس . رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1833 و مراصدالاطلاع شود.
-
بیس
لغتنامه دهخدا
بیس . [ ب َ ] (ع مص ) میس . تکبر کردن مردم و آزار دادن ایشان را. (از ذیل اقرب الموارد). بزرگی جستن بر مردم و آزار دادن . (یادداشت مؤلف ).
-
بیس
لهجه و گویش بختیاری
bis بیست.
-
واژههای مشابه
-
بَیِسْ
لهجه و گویش گنابادی
bayes در گویش گنابادی به معنی باید میباشد ، حتما
-
بِیس
لهجه و گویش گنابادی
beis در گویش گنابادی یعنی آرام ، آهسته ، با سرعت کمتر
-
بیس بال
فرهنگ فارسی معین
(بِ سْ) [ انگ . ] (اِمر.) از ورزش های گروهی با توپ که شبیه بازی چوگان است .
-
بیس بال
لغتنامه دهخدا
بیس بال . [ ب ِ ] (انگلیسی ، اِ) نام بازیی است که با یک چوبدست و توپ مخصوص روی چمن انجام دهند و یکی از بازیهای ملی کشور ایالات متحده ٔ امریکااست که در 1865 م . تنظیم گردید و در بعضی کشورهای دیگر نیز رایج است و میتوان آن را نوعی چوگان بازی شمرد و بین ...
-
بیس پَنجى
لهجه و گویش بختیاری
bis-panji بیست و پنجى، 5 سیر.
-
بازی بیس بال
دیکشنری فارسی به عربی
بيسبول
-
زمین بیس بال
دیکشنری فارسی به عربی
ماس