کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیزاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بیزاری
/bizāri/
معنی
۱. آزردگی.
۲. تنفر.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. اشمئزاز، تنافر، تنفر، دلزدگی، رمیدگی، ضجرت، کراهت، ملال، ملالت، نفرت، وازدگی ≠ اشتیاق، رغبت، علاقهمندی
۲. ابراء، برائت
۳. طلاق، جدایی، متارکه،
دیکشنری
abhorrence, abomination, allergy, antipathy, aversion, detestation, disgust, dislike, distaste, execration, hate, hatefulness, hatred, loathing, nausea, odium, phobia, reluctance, repugnance, repulsion
-
جستوجوی دقیق
-
بیزاری
واژگان مترادف و متضاد
۱. اشمئزاز، تنافر، تنفر، دلزدگی، رمیدگی، ضجرت، کراهت، ملال، ملالت، نفرت، وازدگی ≠ اشتیاق، رغبت، علاقهمندی ۲. ابراء، برائت ۳. طلاق، جدایی، متارکه،
-
بیزاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) bizāri ۱. آزردگی.۲. تنفر.
-
aversion
بیزاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] احساس ضرورت اجتناب و دوری گزیدن از یک فرد یا شیء یا موقعیت
-
بیزاری
لغتنامه دهخدا
بیزاری . (حامص ) برائت : تبری ، تبرئه ؛ بیزاری از فام و عیب . براءة. (یادداشت مؤلف ). تنصل ؛ از گناه بیزاری کردن . (زوزنی ).- بیزاری جستن ؛ تبری کردن . بیزاری جستن از فرزند؛ نفی اوکردن . (یادداشت مؤلف ).- بیزاری نمودن ؛ تبری جستن . بیزاری جستن . ...
-
بیزاری
دیکشنری فارسی به عربی
اشميزاز , حقد , رعب , عزل , کراهية , کره , مقة ، إِحْجام
-
واژههای مشابه
-
aversion therapy
بیزاریدرمانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] گونهای رفتاردرمانی که در آن بیمار برای اجتناب از رفتار یا نشانههای ناخوشایند ازطریق مرتبط کردن آنها با تجارب دردناک شرطی میشود
-
taste aversion learning, Garcia effect, conditioned taste aversion, Sauce-Bearnaise syndrome
مزهبیزاری شرطی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] بیزاری و دوری جستن از مادهای خوراکی که مزۀ آن مشابه با مادهای است که بر فرد اثرات سمی یا ناخوشایند داشته است
-
sexual aversion disorder
اختلال بیزاری جنسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] اختلالی که در آن واکنش هیجانی منفی به فعالیت جنسی، موجب اجتناب از آن فعالیت میشود
-
سبب بیزاری شدن
دیکشنری فارسی به عربی
احتقر
-
جستوجو در متن
-
انزجار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'enzejār اظهار نفرت و بیزاری کردن؛ نفرت؛ بیزاری.
-
ویزاری
لغتنامه دهخدا
ویزاری . (حامص ) بیزاری . رجوع به بیزاری شود.
-
اشمئزاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ešme'zāz مکروه و ناخوش داشتن چیزی؛ بیزاری و نفرت داشتن از چیزی؛ نفرت؛ بیزاری؛ رمیدگی.
-
ویزاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] vizāri بیزاری.