کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیر بیکار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیر بیکار
لغتنامه دهخدا
بیر بیکار. (ص مرکب ، ق مرکب ) (از: بیر (ظاهراً ترکی ) + بیکار) سخت بیکار. (یادداشت مؤلف ).
-
واژههای مشابه
-
هردن بیر
لغتنامه دهخدا
هردن بیر. [ هََ دَم ْ ](ترکی ، ص مرکب ) مرکب از دو کلمه ٔ هردن به معنی گاهگاه و بیر به معنی یک ، یعنی بدون نظم . نه بترتیب نیکو. نه بنظم شایسته . بی رویه . بی معنی . نابجای . چرند. (از یادداشتهای مؤلف ). عوام هردمبیل و هردنبیل گویند.
-
ز بیر
لغتنامه دهخدا
ز بیر. [ زِ ] (ق مرکب ) بمعنی از بر و حفظ و نگاه داشتن به خاطر باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ). یاد گرفتن و حفظ کردن . (برهان جامع). ز بر و از یاد و حفظ و به خاطر نگاشته و بیادمانده . (ناظم الاطباء). رجوع به ز بر و بیر و از بر شود.
-
از بیر
لغتنامه دهخدا
از بیر. [ اَ ] (حرف اضافه + اسم ، ص مرکب ) از بر. (جهانگیری ) (برهان ). بیاد گرفتن و حفظ. (برهان ) (آنندراج ).- از بیر کردن ؛ از بر کردن . (آنندراج ) : با عطارد بسرخامه سخن داند گفت هر دبیری که بدیوان کند آنرا تقریراز پی رسم درآموختن نامه کنندنامه ٔ...
-
هیر و بیر
فرهنگ گنجواژه
گیر و دار.
-
جستوجو در متن
-
یللی
لغتنامه دهخدا
یللی . [ ی َ ل َ لی / ی َل ْ ل َ لی ] (اِ)بانگ و فریادی که در حالت مستی و یا هنگام رسیدن خبر خوش می نمایند. (ناظم الاطباء). کلمه ای است که در وقت مستی و سماع و ذوق می گویند. (آنندراج ) : از غم ایام رستم یللی . مولوی .داد مطرب دف به دستم یللی بالی از ...
-
تیر
لغتنامه دهخدا
تیر. (اِ) معروف است و به عربی سهم خوانند. (برهان ). تیر که ازکمان جهد. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 139). تیر کمان .(فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا). ترجمه ٔ سهم ، و خدنگ و ناوک مترادف آن ، و این مجاز است و راست و راست رو کج گشاده ، سخت دلدوز، دیده دوز، جگردوز،...