کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیریز،بریز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیریز،بریز
لهجه و گویش تهرانی
برشته، نخود بریز= کسی که نخود را برشته کند
-
واژههای مشابه
-
بریز
لغتنامه دهخدا
بریز. [ ب ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان لار. سکنه ٔ آن 299 تن . آب آن از چاه و محصول آن غلات و خرما است . (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 7).
-
بریز
لغتنامه دهخدا
بریز. [ ب ِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) (از: ب ، حرف اضافه + ریز، اصطلاح حساب یعنی فهرست و سیاهه و ارقام هزینه ) با اجزاء خرج . مشتمل بابت های خرج یا دخل هزینه ٔ تعمیرات بریز تهیه شده است ؛ یعنی ریز و جزٔجزء هزینه تهیه شده است . || پیوسته . پیاپی . متصل . (...
-
بریز
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: beriǰ طاری: beriǰ طامه ای: boreǰ طرقی: beriǰ کشه ای: beriǰ نطنزی: bariǰ / beriǰ
-
نخود بریز، نخوچی بریز،
لهجه و گویش تهرانی
نخود برشته کن
-
بریز بپاش
لهجه و گویش تهرانی
ولخرجی
-
سوز و بریز
لغتنامه دهخدا
سوز و بریز. [ زُ ب ِ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) در تداول عوام ، شکایتی با ناله وگفتارهای دلسوز. با ادب و آهسته پیوسته بر مصیبتی گریستن و حکایت وقوع آن کردن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
بریز و بپاش
لغتنامه دهخدا
بریز و بپاش . [ ب ِ زُ ب ِ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) مخارج گزاف . مانند تبذیر. (یادداشت دهخدا). خرج زیاد. هزینه ٔ بسیار بسبب آمد و رفت بسیار یا گشاده دستی کردن . ریخت و پاش .- با بریز و بپاش ؛ با دم و دستگاه . (از فرهنگ لغات عامیانه ).
-
سوز و بریز
فرهنگ گنجواژه
سوختن و ساختن ، گریه و زاری، جلز و ولز، بی تابی، جنب و جوش، سوز و بریز داشتن
-
سوز و بریز
لهجه و گویش تهرانی
اظهار ناراحتی و گریه،سوز و گداز (برشتن)
-
بریز و بپاش
فرهنگ گنجواژه
ولخرجی.
-
جشن و بریز و بپاش
فرهنگ گنجواژه
جشن.
-
ب-:بخور، بدو، بکن، بزن(و بهادر)، بریز، بجنب، بپا (مراقب)، بخواب (تاشو:پاشنه بخواب)
لهجه و گویش تهرانی
علامت فاعلی