کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیرون از پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیرون از
دیکشنری فارسی به عربی
بدون , بعيدا , خارج , فصاعدا
-
واژههای مشابه
-
بیرون رَوِش،بیرون رَوی
لهجه و گویش تهرانی
اسهال
-
بیرون آمدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. خارجشدن، خارج گشتن، ظاهر شدن ۲. روییدن، سرزدن ≠ خشکیدن ۳. خروج کردن، شورش کردن، شوریدن ۴. سرکشی کردن
-
بیرون سو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] birunsu = برونسو
-
بیرون شد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بیرونشو› [قدیمی] birunšod راه بیرون شدن؛ محل خروج.
-
به بیرون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ← شمارهگیری مستقیم به بیرون
-
outdoor recreation
بیرونگردی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] هر تفریحی که در فضای باز انجام شود
-
بیرون آمدن
فرهنگ فارسی معین
(مَ دَ) (مص ل .) 1 - خارج شدن . 2 - نمایان شدن . 3 - سرکشی کردن .
-
بیرون غژیدن
لغتنامه دهخدا
بیرون غژیدن . [ غ َ دَ ] (مص مرکب ) بیرون خزیدن . رجوع به بیرون خزیدن و غژیدن شود.
-
بیرون غیژیدن
لغتنامه دهخدا
بیرون غیژیدن . [ دَ ] (مص مرکب ) بیرون خیزیدن . رجوع به غیژیدن شود.
-
بیرون لنجیدن
لغتنامه دهخدا
بیرون لنجیدن . [ ل َ دَ ] (مص مرکب ) برون لنجیدن . بیرون کشیدن . رجوع به برون لنجیدن و لنجیدن شود.
-
بیرون ماندن
لغتنامه دهخدا
بیرون ماندن . [ دَ ] (مص مرکب ) خارج و کنار ماندن .- بیرون مانده ؛ درخارج مانده . کنارگذاشته شده : جوابش داد ما ده راندگانیم وز اول پرده بیرون ماندگانیم .نظامی .
-
بیرون نوشتن
لغتنامه دهخدا
بیرون نوشتن . [ ن ِ وِ ت َ ] (مص مرکب ) لغات یا ارقامی را در جای دیگری نوشتن . بیرون نویس کردن .
-
بیرون نهادن
لغتنامه دهخدا
بیرون نهادن . [ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) خارج گذاشتن . رجوع به برون نهادن شود.