کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیرونی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بیرونی
/biruni/
معنی
۱. مربوط به بیرون: واکنشهای بیرونی.
۲. خارجی؛ ظاهری.
۳. (اسم) [مقابلِ اندرونی] قسمتی در خانه که به اندرونی وصل میشد و مخصوص پذیرایی مهمانان مرد بود.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. برونی، خارجی ≠ درونی، اندرونی
۲. ظاهری ≠ باطنی
۳. بیگانه، خارجی، غریبه ≠ آشنا، خودی
دیکشنری
epi-, exterior, external, forecourt, out-, outdoor, outer, outward
-
جستوجوی دقیق
-
بیرونی
واژگان مترادف و متضاد
۱. برونی، خارجی ≠ درونی، اندرونی ۲. ظاهری ≠ باطنی ۳. بیگانه، خارجی، غریبه ≠ آشنا، خودی
-
بیرونی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به بیرون) [مقابلِ اندرونی] biruni ۱. مربوط به بیرون: واکنشهای بیرونی.۲. خارجی؛ ظاهری.۳. (اسم) [مقابلِ اندرونی] قسمتی در خانه که به اندرونی وصل میشد و مخصوص پذیرایی مهمانان مرد بود.
-
بیرونی
فرهنگ فارسی معین
(ص نسب .) 1 - خارجی . 2 - بخشی از عمارت که مخصوص پذیرایی مهمانان بوده است . 3 - بیگانه .
-
بیرونی
لغتنامه دهخدا
بیرونی . (اِخ ) رجوع به ابوریحان بیرونی و دائرةالمعارف اسلامی شود.
-
بیرونی
لغتنامه دهخدا
بیرونی . (ص نسبی ) برونی . منسوب به بیرون یعنی خارجی . (ناظم الاطباء). برونی . مقابل داخلی و درونی و اندرونی . (یادداشت مؤلف ). خارجی . (آنندراج ). رجوع به برونی شود. || خارجی . بیگانه . غریب .(یادداشت مؤلف ) : تا چون دشمن بیرونی برسد از دشمن اندرو...
-
بیرونی
لغتنامه دهخدا
بیرونی . (ص نسبی ) نسبت باشد بخارج خوارزم و در خوارزم آنکه را از خود شهر نبود میگفتند بیرونیست . و در لهجه ٔ خوارزمی میگفتند ابیرنل است . (از انساب سمعانی ).
-
بیرونی
دیکشنری فارسی به عربی
انتهي , خارج , خارجي , عرضي
-
بیرونی
لهجه و گویش تهرانی
بخش مجزایی از خانه برای مهمانان
-
واژههای مشابه
-
بیرونى
لهجه و گویش بختیاری
biruni بیرونى، محل پذیرایى مهمانان مرد.
-
مشیمۀ بیرونی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی، زیستشناسی] ← برونشامۀ رویان
-
superior conjunction
مقارنۀ بیرونی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] 1. وضعیتی که در آن یک سیارۀ درونی مانند عطارد یا زهره از دید ناظر زمینی درست در پشت خورشید قرار گیرد 2. زمان این رویداد متـ . مقارنۀ علیا
-
infestation
آلودگی بیرونی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] وجود عامل بیماریزا بر سطوح خارجی بدن
-
external evaluation
ارزشیابی بیرونی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] ارزشیابی یک برنامه به دست کسانی که در آن نقش نداشتهاند
-
outer orientation, exterior orientation
توجیه بیرونی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] بازیابی موقعیت و جهت دوربین در لحظۀ عکسبرداری