کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیرونق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بیرونق
مترادف و متضاد
بیطراوت، راکد، کاسد، کدر، کساد، متروک، نارایج ≠ پررونق
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیرونق
واژگان مترادف و متضاد
بیطراوت، راکد، کاسد، کدر، کساد، متروک، نارایج ≠ پررونق
-
بیرونق
لغتنامه دهخدا
بیرونق . [ رَ / رُو ن َ ](ص مرکب ) (از: بی + رونق ) کساد. بی مشتری . بی رواج .- بازار بی رونق ؛ بازار کساد. کاسد. نارواج . تق و لق . (یادداشت مؤلف ) : کار بیرونقان بساز آوردرفتگان را بملک بازآورد. نظامی .کسانی که مردان راه حقندخریدار بازار بیرونقند...
-
جستوجو در متن
-
کِسات
لهجه و گویش بختیاری
kesât کساد، بىرونق.
-
کساد
واژگان مترادف و متضاد
بیخریدار، بیرونق، بیمعامله، راکد ≠ پررونق
-
پررونق
واژگان مترادف و متضاد
آباد، آبادان، پررواج، معمور ≠ بیرونق، کساد
-
نارایج
واژگان مترادف و متضاد
بیرونق، شهروا، غیرمعمول، نامتداول ≠ رایج
-
کاسد
واژگان مترادف و متضاد
بیرواج، بیرونق، راکد، سست، شهروا ≠ رواج، پررونق
-
بیطراوت
واژگان مترادف و متضاد
۱. پژمرده، خشک، زرد، ناخرم ≠ پرطراوت ۲. بیرونق ≠ پررونق
-
کساد کردن
لغتنامه دهخدا
کساد کردن . [ ک َ / ک ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کاسد و بیرونق کردن . ناروا کردن . از رواج و رونق انداختن .
-
راکد
واژگان مترادف و متضاد
۱. ایستا ۲. ایستاده، بیحرکت، ساکن، ناروان ۳. بیرونق، کاسد، کساد ≠ جاری، روان
-
سوتوکور
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیسروصدا، خاموش، ساکت ≠ شلوغ، پرهیاهو ۲. بیفروغ، بینور ۳. بیرونق، راکد، کساد ۴. بیشوروحال، افسرده
-
کدر
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیجلا، بیرونق، بیفروغ، بینور، تار، تیره ۲. دلآزرده، رنجیده، مکدر ≠ روشن، شفاف
-
متروک
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیرونق ۲. رها، واگذاشته، ول ۳. متروکه، ویران، خالی از سکنه ≠ آباد، مسکون ۴. خراب، خرابه ≠ آباد ۵. کهنه ۶. مردود، مطرود ۷. مهجور ≠ معمول
-
آباد
واژگان مترادف و متضاد
۱. برپا، دایر، معمور ۲. پررونق ۳. پیشرفته، توسعهیافته، مترقی ۴. تندرست، سالم ۵. بسامان، منظم ۶. غنی، مرفه ≠ خراب، متروک، ویران ۷. بیرونق ۸. عقبمانده