کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیروزه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیروزه
لغتنامه دهخدا
بیروزه . [ ] (اِخ ) نام شهریست در حدود مولتان در هندوستان که در آن بتخانه ها است . (از حدودالعالم ).
-
بیروزه
لغتنامه دهخدا
بیروزه . [ زَ / زِ ] (اِ) پیروزه . فیروزه : برگهای درختان بیروزه بود یا زمرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 403). رجوع به فیروزه شود. || لباس همیشگی شخصی . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
بار
لغتنامه دهخدا
بار. (اِ) پشته ٔ قماش و خروار و آنچه بر پشت توان برداشت . (برهان ). پشتواره است و آن پشته ها باشد کوچک از هیزم و علف و غیره که بر پشت بندند. کاره . (برهان : کاره ).حمل و بسته و هر چیز که برای حمل کردن فراهم کنند. (ناظم الاطباء). چیزی که بر سر و پشت و...