کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیرسم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بیرسم
مترادف و متضاد
بیحساب، ظالم، ستمکار، بیدادگر
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیرسم
واژگان مترادف و متضاد
بیحساب، ظالم، ستمکار، بیدادگر
-
بیرسم
لغتنامه دهخدا
بیرسم . [ رَ ] (ص مرکب ) (از: بی + رسم ) بیقاعده . خلاف عرف و قاعده و قانون . بدون رسومات . بی روش و ترتیب . || ظالم . قانون و قاعده ندان : خداوند جهاندارا ز خانان دوستی نایدکه بیرسمند و بیقولند و بدعهدند و بدپیمان . فرخی .و رجوع به رسم و ترکیبات آن ...
-
جستوجو در متن
-
بیرسمی
لغتنامه دهخدا
بیرسمی . [ رَ ](حامص مرکب ) حالت و چگونگی بیرسم . بی نظامی . (ناظم الاطباء). بی روشی . عمل بر خلاف قانون و قاعده رفتار کردن و ظلم و تجاوز کردن : بی رسمیها در ماورأالنهر آغاز کردند. (راحةالصدور راوندی ). شحنه ٔ گورخان بیرسمی و ایذای خلقان آغاز نهاد. ...