کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیرجند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیرجند
لغتنامه دهخدا
بیرجند. [ ج َ ] (اِخ ) بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند از سه دهستان بنام القورات ، شهاباد، نهارجانات تشکیل شده . جمع قراء بخش 533 آبادی و دارای 43401 تن سکنه است . دهستان حومه که مرکز آن شهاباد است دارای 198 قریه و 9552 تن سکنه می باشد. (از فرهنگ جغرافیائی...
-
بیرجند
لغتنامه دهخدا
بیرجند. [ ج َ ] (اِخ ) شهری به خراسان و آن مرکز شهرستان بیرجند و قاینات است که در زمان سابق این ناحیه بنام قهستان نامیده می شد و دارای 23488 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9). نام بیرجند در کتب جغرافی نویسان قدیم اسلامی نیامده است و نخستین...
-
واژههای مشابه
-
کوچ نهارجان بیرجند
واژهنامه آزاد
کوچ نهارجان یا کوچ خراشاد -یا کوچ ترکها - یا کوچ نوفرست یا کوچ مود -کوچ سربیشه
-
جستوجو در متن
-
برجند
لغتنامه دهخدا
برجند. [ ب ِ ج َ ] (اِخ ) بیرجند. رجوع به بیرجند شود.
-
بیرجندی
لغتنامه دهخدا
بیرجندی . [ ج َ ] (ص نسبی ) منسوب به سرزمین بیرجند. || از مردم بیرجند. اهل بیرجند. || نام یکی از آهنگهای موسیقی است . رجوع به آهنگ شود.
-
لی لیک(lilik)
واژهنامه آزاد
ویشگون در فرهنگ محلی بیرجند
-
بیرگند
لغتنامه دهخدا
بیرگند. [ گ َ ] (اِخ ) بیرجند. شهری واقع در شرق خراسان که معرب آن بیرجند است : قطعه ٔ دیگر از آن بنده برددر نشابور آن پلید بدسیرخواند بر ترشیزیان و یکمنی زعفران بیرگندی کرد جر. پوربهای جامی (از انجمن آرا).رجوع به بیرجند شود.
-
لشک
لغتنامه دهخدا
لشک . [ ] (اِخ ) نام موضعی در حدود شرقی بیرجند.
-
ماژان
فرهنگ نامها
(تلفظ: māžān) (کردی) بزرگان ؛ (در اعلام) نام جایی در شهرستان بیرجند .
-
بهدان
واژهنامه آزاد
نام یکی از روستاهای معروف شهرستان بیرجند، استان خراسان جنوبی
-
عیلکی
واژهنامه آزاد
روستایی خوش آب و هوا در 45 کیلومتری بیرجند.
-
ترکانی
لغتنامه دهخدا
ترکانی . [ ت ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان شهاباد شهرستان بیرجند که در 30 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند قرار دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
خونیک
لغتنامه دهخدا
خونیک . (اِخ ) دهی است از دهستان بهارجانات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند. واقع در 24 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).