کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیرأی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیرأی
لغتنامه دهخدا
بیرأی . [ رَءْی ْ ] (ص مرکب ) (از: بی + رأی ) بی رای . بی عقل . بی تدبیر. بی فکر.بی وقوف . (ناظم الاطباء). رجوع به رای و بیرای شود.
-
واژههای مشابه
-
بیرای
لغتنامه دهخدا
بیرای . (ص مرکب ) (از: بی + رای = رأی ) بیرأی . بی تدبیر. بی اراده . بی فکر. بی اندیشه . بی وقوف : چو آگاهی آمد سوی سوفرای ز پیروز بیرای و بی رهنمای . فردوسی .ترا ناسزا خواند و سرسبک ورا شاه بیرای مغزی تنک . فردوسی .شنیده ای که چه دیده ست رای زو و ...
-
جستوجو در متن
-
بیرا
لغتنامه دهخدا
بیرا. (اِخ ) نام ایالت تاریخی ، شمال قسمت مرکز پرتغال ، جنوب رود دوئرو، مرکزش کویمبرا. اکنون جزء سه ایالت است . 1- بیرای علیا، جمعیت 691713 تن ، کرسی آن ویزو.2- بیرای سفلی ، جمعیت 355806 تن ، کرسی آن کاشتلو برانکو. 3- بیرای کرانه ای ، جمعیت 969166 تن...
-
بیدل
لغتنامه دهخدا
بیدل . [ دِ ] (ص مرکب ) (از: بی + دل ) که دل ندارد. (یادداشت مؤلف ). دل از کف داده :بت من جانور آمد شمنش بیدل و جان منم او را شمن و خانه ٔ من فرخارست . بوالمعشر.بدانی گر چو من بیدل بمانی فغان از من بگیتی بیش خوانی ... (ویس و رامین ).گفتم که مکن میر ...
-
باربد
لغتنامه دهخدا
باربد. [ ب ُ / ب َ ] (اِخ ) جهرمی یا باربُذ . نام مطرب خسروپرویز است . گویند اصل او از جهرم بوده که از توابع شیراز است و در فن بربطنوازی و موسیقی دانی عدیل و نظیر نداشته و سرود مسجع از مخترعات اوست و آن سرود را خسروانی نام نهاده بود. (برهان ). گویند ...