کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیراه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بیراه
/birāh/
معنی
۱. = بیراهه
۲. (صفت) [مجاز] نامرتبط.
۳. (صفت) [قدیمی، مجاز] ویژگی کسی که راه را گم کرده باشد؛ کجرو؛ گمراه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیراه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) birāh ۱. = بیراهه۲. (صفت) [مجاز] نامرتبط.۳. (صفت) [قدیمی، مجاز] ویژگی کسی که راه را گم کرده باشد؛ کجرو؛ گمراه.
-
بیراه
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) 1 - گمراه ، منحرف از راه . 2 - بی انصاف . 3 - آن که کارهای ناشایسته کند.
-
بیراه
لغتنامه دهخدا
بیراه . (ص مرکب ، اِ مرکب ) مقابل براه . راه غیرمعمول . راه تنگ و بد. (یادداشت مؤلف ). راه پیچاپیچ . بی راهه . راه غیراصلی : بکوه و بیابان و بیراه رفت شب تیره تا روز بیگاه رفت . فردوسی .همی راند بیراه و دل پر ز بیم همی برد با خویشتن زر و سیم . فردوس...
-
بیراه
دیکشنری فارسی به عربی
ضال
-
بیراه
لهجه و گویش گنابادی
birah در گویش گنابادی یعنی نادرست ، ناصحیح ، ناجور ، غلط ، اشتباه
-
بیراه
لهجه و گویش تهرانی
بی مبنا و نامناسب
-
بیراه
لهجه و گویش تهرانی
نامربوط
-
واژههای مشابه
-
بیراه، بیراه
واژگان مترادف و متضاد
۱. چرت، یاوه، نامربوط، بیربط ۲. کجرو، منحرف، ضال، گمراه ≠ براه، سربهراه ۳. بیانصاف ۴. بیتناسب، ناهماهنگ
-
بیراه گردانیدن
لغتنامه دهخدا
بیراه گردانیدن . [ گ َ دَ ] (مص مرکب ) اضلال . (تاج المصادر بیهقی ). تضلیل . (دهار). بیراه کردن . از راه بگردانیدن . از راه بیرون بردن .
-
بیراه شوا
لغتنامه دهخدا
بیراه شوا. [ ش َ ] (حامص مرکب ) دوره گردی . آوارگی . (ناظم الاطباء). این لغت با معنی فوق و بهمین صورت در ناظم الاطباء آمده است اما جای دیگر دیده نشد، شاید «بیراه شوی » باشد.
-
بیراه گفتن
لهجه و گویش تهرانی
نامربوط گفتن
-
بد و بیراه
لغتنامه دهخدا
بد و بیراه . [ ب َ دُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) کلام زشت . ناسزا.- بد و بیراه گفتن ؛ فحش دادن و متلک گفتن . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ).
-
بد و بیراه
لهجه و گویش تهرانی
فحش
-
راه و بیراه
لهجه و گویش تهرانی
پیاپی ،مکرر،گهگاه