کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیدسوخته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیدسوخته
لغتنامه دهخدا
بیدسوخته . [ ت َ ] (اِخ )دهی از دهستان پساکوه بخش کلات شهرستان دره گز است و 107 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
واژههای همآوا
-
بید سوخته
لغتنامه دهخدا
بید سوخته . [ دِ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زغال درخت بید که آنرا برای تصفیه ٔ شراب بکار برند : زان می گلگون که بید سوخته پروردبوی گل و مشک بید خام برآمد. خاقانی .مجلس غم ساخته است و من چو بید سوخته تا بمن راوق کند مژگان می پالای من .خاقانی ...