کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیدخوردگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیدخوردگی
لغتنامه دهخدا
بیدخوردگی . [ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت بیدخورده . ازهم گسیختگی و ریختگی پرزهای پارچه ٔ پشمی یا قالی و قالیچه که بسبب افتادن کرم بید پیدا شود.
-
جستوجو در متن
-
زِیده
لهجه و گویش بختیاری
zeyda زدگى، بیدخوردگى (پارچه).
-
بیدزدگی
لغتنامه دهخدا
بیدزدگی . [ زَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت بیدزده . بیدخوردگی . رجوع به بیدخوردگی شود.
-
اینجیدن
لغتنامه دهخدا
اینجیدن . [ دَ ] (مص ) ریزه ریزه کردن نان . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اشتینگاس ). خرد کردن و شکستن و ترید کردن نان . || تباه و ضایع نمودن کرم چیزی را. (آنندراج ). بید زدن و بید خوردن و ضایع شدن از بیدخوردگی . (اشتینگاس ) (ناظم الاطباء). || برانگیختن...