کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیدانجیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بیدانجیر
/bid[']anjir/
معنی
= کرچک
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیدانجیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] bid[']anjir = کرچک
-
بیدانجیر
لغتنامه دهخدا
بیدانجیر. [ اَ ] (اِ مرکب ) در اصل بادانجیر بمعنی شکافته و شکسته ٔ باد چون چوبش کمال نازک باشد از شدت باد شکسته میشود. (از غیاث ). بوته ٔ کرچک . (جهانگیری ). درختی است که در عرف هند «آرند» خوانند و روغنش در امراض بلغمی مستعمل . (آنندراج ). کرچک و طمر...
-
واژههای مشابه
-
ده بیدانجیر
لغتنامه دهخدا
ده بیدانجیر. [ دِه ْ اَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان . واقع در 12هزارگزی شمال باختری قلعه کلات مرکز دهستان . دارای 100 تن سکنه است . آب آن از چشمه تأمین می شود. ساکنین از طایفه ٔدشمن زیاری هستند. (از فرهنگ جغرافی...
-
جستوجو در متن
-
کنتو
لغتنامه دهخدا
کنتو. [ ک ِ ن َ ] (اِ) تخم بیدانجیر است و به عربی حب الخِروع خوانند. گرم و خشک است در دوم و مسهل بلغم باشد و قولنج را بگشاید.(برهان ). تخم بیدانجیر است که مسهل بلغم است . (آنندراج ) (انجمن آرا). کرچک و تخم بیدانجیر. (ناظم الاطباء). اسم فارسی حب الخرو...
-
قشاق
لغتنامه دهخدا
قشاق . [ ق َ ] (ع اِ) بیدانجیر. || کرچک . (ناظم الاطباء).
-
حب الخروع
لغتنامه دهخدا
حب الخروع . [ ح َب ْ بُل ْ خ ِرْ وَ ] (ع اِ مرکب ) تخم بیدانجیر. کرچک . صاحب اختیارات بدیعی گوید: بپارسی تخم بیدانجیر خوانند و به شیرازی کنتو. در باب خاء در صفت خروع و منافع آن گفته شود.
-
طمرا
لغتنامه دهخدا
طمرا. [ طَ ] (اِ) بیدانجیر را گویند. آن دانه ای باشد که از آن روغن گیرند و بعربی خروع خوانند. (برهان ) (آنندراج ). خروع . کرچک . به رومی خروع است . (فهرست مخزن الادویه ). خروع است . (اختیارات بدیعی ). رجوع به دزی ج 2 ص 6 شود.
-
کشو
لغتنامه دهخدا
کشو. [ ک َ ش َ ] (اِ) کَشَف که لاک پشت و سنگ پشت است . (برهان ) (رشیدی ). سلحفاة. (یادداشت مؤلف ). || برج چهارم از بروج فلکی که برج سرطان باشد. (ناظم الاطباء). || گیاهی را گویند که از آن طناب و رسن تابند. (برهان ) (ناظم الاطباء). || بیدانجیر که عربا...
-
طاریقه
لغتنامه دهخدا
طاریقه . [ ق َ ] (ع اِ)وند. (فهرست مخزن الادویه ). دانه ای است شبیه به بیدانجیر که کرچک هندی و باتو و بتازی حَب السلاطین نیز گویند. (فرهنگ ناظم الاطباء). رجوع به کرچک هندی شود. به یونانی تخمی است که آن را به عربی ، حَب الخطائی و حَب السلاطین خوانند و...
-
بادنجیر
لغتنامه دهخدا
بادنجیر. [ دَ ] (اِ مرکب ) نوعی از درخت انجیر است که پیش از همه ٔ درختان انجیر دهد و انجیر آن کاواک است و حلاوتی چندان ندارد. حکیم خاقانی گفته : گه ز ناپاکی ز بادنجیر بید انگیختندگه ز خودرائی ز بیدانجیر عرعر ساختند. (از انجمن آرا).رجوع به بادانجیر شو...
-
دند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] dand تخم میوۀ بیدانجیر ختایی که بهاندازۀ پستۀ کوچک است و هر سه دانۀ آن در یک غلاف جا دارد و در ابتدا سبزرنگ است و پس از رسیدن زرد یا سیاه میشود. مغز آن در طب به کار میرود. برگهایش شبیه برگ بادنجان و گلهایش زردرنگ است و...
-
خروع
لغتنامه دهخدا
خروع . [ خ ِرْ وَ ] (ع اِ) هرچه کوتاه شود از گیاه بسبب سستی ساق . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از لسان العرب ). || بیدانجیر. (دهار) (مهذب الاسماء). طَمْرا. (یادداشت بخط مؤلف ). کَرْچَک .خواص طبی خروع : در اختیارات بدیعی آمده : ...
-
بادانجیر
لغتنامه دهخدا
بادانجیر. [اَ ] (اِ مرکب ) نوعی از درخت انجیر است که پیش از همه ٔ درختان میوه دهد و انجیر آن کاواک و پرباد میباشد. (برهان ) (جهانگیری ). انجیر بادی . قسمی از درخت انجیر که پیش از سایر درختان انجیر بار آورد و انجیر آن کاواک و کم شیرینی است . (ناظم الا...