کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیدادکشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیدادکشی
لغتنامه دهخدا
بیدادکشی . [ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) تحمل ظلم . (یادداشت مؤلف ) : خواری خلل درونی آردبیدادکشی زبونی آرد.نظامی .
-
جستوجو در متن
-
درونی
لغتنامه دهخدا
درونی . [ دَ] (ص نسبی ) مقابل برونی . (از آنندراج ). درون . اندرون . اندرونی . (ناظم الاطباء). داخلی . مقابل بیرونی . خارجی . (یادداشت مرحوم دهخدا). || باطنی . مقابل بیرونی . ظاهری . (یادداشت مرحوم دهخدا). باطن . (ناظم الاطباء). معنوی . حقیقی . (ناظم...
-
زبونی
لغتنامه دهخدا
زبونی . [ زَ ] (حامص ) ضعف و ناتوانی و سستی و عجز. || خواری و ذلت . (ناظم الاطباء). خوارشدگی . فرومایگی . قزم . (از منتهی الارب ). زیردستی . فاقد شوکت و موقع اجتماعی بودن . ضد محتشمی : چنین گفت از آن پس که بر دشت جنگ زبونیست بر کار کردن درنگ . فردوسی...