کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیداء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بیداء
معنی
(بَ یا بِ یْ) [ ع . ] (اِ.) بیابان ، ج . بیداوات .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیداء
فرهنگ فارسی معین
(بَ یا بِ یْ) [ ع . ] (اِ.) بیابان ، ج . بیداوات .
-
بیداء
لغتنامه دهخدا
بیداء. [ ب َ ] (اِخ ) زمینی است هموار مابین مکه و مدینه . (منتهی الارب ). نام موضعی است بین مکه و مدینه . ازهری گوید میان مسجدالحرام و مسجدالنبی زمین همواریست که آنرا بیداء خوانند. در حدیث است ، ان قوماً یغزون البیت فادا نزلوا البیداء بعث اﷲ علیهم جب...
-
بیداء
لغتنامه دهخدا
بیداء. [ ب َ ] (ع اِ) بیابان . ج ، بید بر خلاف قیاس ، و القیاس بیداوات . (منتهی الارب ) (از لسان العرب ). بیابان . ج ، بید، بیداوات . و منه قطعنا بیداً عن بید. و یا بیداء بیدی بهم . (از اقرب الموارد). بیابان . (دهار) (مهذب الاسماء). فلات مفازه . رجوع...
-
جستوجو در متن
-
بید
لغتنامه دهخدا
بید. (ع اِ) ج ِ بیداء بر خلاف قیاس .(از لسان العرب ) (منتهی الارب ). رجوع به بیداء شود.
-
بیداوات
لغتنامه دهخدا
بیداوات . [ ب َ ] (ع اِ) ج ِقیاسی بیداء. (از لسان العرب ). رجوع به بیداء شود.
-
لهبی
لغتنامه دهخدا
لهبی . [ ل َ هََ] (اِخ ) شاعری است و دو بیت ذیل او راست در لجلاج :لیس خطیب القوم باللجلاج ِو لا الذی یزحل کالهلیاج ِو رب ّ بیداءَ و لیل داج هتکته بالنص و الادلاج .(البیان و التبیین ج 1 ص 48).
-
بیدا
لغتنامه دهخدا
بیدا. [ ب َ / ب َ ] (از ع ، اِ) (از بیداء عربی ) بیابان و دشت . (غیاث ). رجوع به بیداء شود : وان پول سدیور ز همه باز عجبترکز هیکل او کوه شود ساحت بیدا. عنصری .گهی برقش درخشنده چو نور تیغ رخشنده گهی رعدش خروشنده چو شیر شرزه در بیدا. مسعودسعد.مرغ از هو...
-
مفازة
لغتنامه دهخدا
مفازة. [ م َ زَ ] (ع اِمص ) پیروزی . (مهذب الاسماء). رهایی . (منتهی الارب ).رهایی . نجات . (ناظم الاطباء). رستگاری : و ینجی اﷲ الذین اتقوا بمفازتهم لایمسهم السوء و لا هم یحزنون . (قرآن 61/39). || (اِ) پناه جای . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || جای ...
-
بیابان
لغتنامه دهخدا
بیابان . (اِ مرکب ) پهلوی «ویاپان » ، سمنانی «بیه بون » ، سنگسری «بیه بن » ، سرخه ای «بیه ون » ، شهمیرزادی «بیه بون » ، بی آب و علف ، لاسگردی «بیه بن » گیلکی «بیابان » دشت و صحرا. صحرای بی آب و علف . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). بفتح اول هم آمده است...
-
یوم
لغتنامه دهخدا
یوم . [ ی َ ] (ع اِ) روز. (ترجمان القرآن جرجانی ص 108) (دهار). روز، مذکر آید و اول آن از طلوع فجر صادق است تا غروب آفتاب . ج ، ایام و اصل آن ایوام بوده . جج ، ایاویم . (ناظم الاطباء). روز. ج ، ایام . (مهذب الاسماء). روز. ج ، ایام ، اصل آن ایوام و یوم...