کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیحرمتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بیحرمتی
مترادف و متضاد
اهانت، بیاحترامی، بیادبی، توهین، گستاخی، وهن ≠ تعظیم، تکریم
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیحرمتی
واژگان مترادف و متضاد
اهانت، بیاحترامی، بیادبی، توهین، گستاخی، وهن ≠ تعظیم، تکریم
-
بیحرمتی
لغتنامه دهخدا
بیحرمتی . [ ح ُ م َ ] (حامص مرکب ) بی احترامی . بی ادبی . خویشتن ناشناسی : بدین بی عقلی و بیحرمتی که تو راست از بهشت بیرون کردند. (قصص الانبیاء). اگر بیحرمتی اندیشد انصاف از وی بتوان ستد. (کلیله و دمنه ).کسی که گردن شیران شرزه درشکندبگریه ٔ تو به بیح...
-
واژههای مشابه
-
مربوط به بیحرمتی به شعاءر مذهبی
دیکشنری فارسی به عربی
تدنيسي
-
جستوجو در متن
-
حرمتشکنی
واژگان مترادف و متضاد
بیحرمتی، بیاحترامی، هتک حرمت ≠ بزرگداشت، تکریم، حرمتگزاری
-
توهین کردن
واژگان مترادف و متضاد
اهانت کردن، بیحرمتی کردن، وهن کردن، خوار داشتن ≠ تکریم کردن، بزرگ داشتن
-
تدنيسي
دیکشنری عربی به فارسی
موهن بمقدسات , مربوط به بيحرمتي به شعاءر مذهبي
-
توهین
واژگان مترادف و متضاد
۱. اهانت، بیحرمتی، تحقیر، خوارداشت، وهن ≠ تکریم ۲. اهانت کردن، بیحرمتی کردن، خوار داشتن، وهن کردن ≠ احترام گذاشتن ۳. خوار شمردن ۴. سست کردن
-
اهانت
واژگان مترادف و متضاد
استخفاف، بیحرمتی، تحقیر، توهین، خوارداشت، وهن، هتکحرمت ≠ احترام
-
هتک
واژگان مترادف و متضاد
۱. پردهدری ۲. رسواسازی، مفتضحسازی ۳. افتضاح، رسوایی ۴. بیعفتی، بیناموسی، ۵. استخفاف، بیاحترامی، بیحرمتی
-
هتک
واژگان مترادف و متضاد
۱. پردهدری ۲. رسواسازی، مفتضحسازی ۳. افتضاح، رسوایی ۴. بیعفتی، بیناموسی ۵. استخفاف، بیاحترامی، بیحرمتی
-
irreligion
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی رحمانه، بی دینی، شرارت، بد کیشی، خدا نشناسی، بیحرمتی به مقدسات، ادیان کاذبه و منحرفه، دین دروغی
-
بیت الحرم
لغتنامه دهخدا
بیت الحرم . [ ب َ تُل ْ ح َ رَ ] (اِخ ) بیت الحرام . بیت العتیق . بیت اﷲ. خانه ٔ خدای : تا بوستان بسال بهشت ارم شودصحرا زعکس لاله چو بیت الحرم شود. منوچهری .تیغ دودستی زند بر عدوان خدای همچو پیمبر ز دست بر در بیت الحرم . منوچهری .او جدا کرد آن کسانی ...
-
اغماز
لغتنامه دهخدا
اغماز. [ اِ ] (ع مص ) عیب کردن در کسی و کم حرمتی نمودن : اغمزنی فلان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عیب کردن و بیحرمتی نمودن . (آنندراج ). خوار شمردن و عیب کردن و کم حرمت داشتن : غمز فلان فی فلان ؛ استضعفه و عابه و صغر شأنه . (از اقرب الموارد). ||...