کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیحرف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیحرف
دیکشنری فارسی به عربی
صامت
-
واژههای همآوا
-
بی حرف
لغتنامه دهخدا
بی حرف . [ ح َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) بی سخن و بدون تکلم . || بدون رد کردن . || بدون شک . || فوراً و فی الفور. (ناظم الاطباء).- بی حرف پیش ؛ (در تداول عامه ) تعویذگونه ای است که پیش از عمل و اقدام یا کاری که کنند یا واقع شود گویند چه معتقدند کاری را ک...
-
جستوجو در متن
-
حرف داشتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ایرادداشتن ۲. ایراد گرفتن ≠ بیحرف بودن
-
صامت
دیکشنری عربی به فارسی
خموش , خاموش , ساکت , بيصدا , ارام , صامت , بيحرف , لا ل , گنگ
-
بیچونوچرا
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیحرف، بیبروبرگرد، بیگفتگو، بدون جروبحث ۲. قاطعانه، محکم ۳. مسلم، بدیهی، حتمی، بیشبهه
-
خامد
واژگان مترادف و متضاد
۱. خمود ≠ پرتحرک، انرژیک ۲. آرمیده، خاموش، خموش، بیحرف، صامت ساکت ۳. ایستا، بیجنبش، بیحرکت، بیتحرک، ساکن ≠ پویا، پرتحرک
-
هاژو
لغتنامه دهخدا
هاژو. (ص ) زبون . (برهان ) (ناظم الاطباء). || محقر. || زشت . || حیران و درمانده . || خاموش . (برهان ) (از ناظم الاطباء). فرهنگهای بعد از اسدی «هاژو» و «هاژه » را به همان معنی هاژ ضبط کرده اند شاید «واو» و «ها» تصغیر باشد لفظ هاج که در تکلم هست مبدل ه...