کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیا و برو، بیا برو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
بیا و برو، بیا برو
لهجه و گویش تهرانی
مقام اجتماعی: بیا برو داشتن
-
جستوجو در متن
-
جَلد ،جَلدی
لهجه و گویش تهرانی
تند ،فرز،چابک،زود، فوری/جلدی برو و بیا
-
اِهّن و تُلُوپ،اِهِن و تولوپ
لهجه و گویش تهرانی
دنگ و فنگ، کر و فر، دبدبه، بیا و برو
-
دَنگ و دونگ
فرهنگ گنجواژه
1ـ برو و بیا و تشریفات زائد 2ـ صدای برخورد
-
آسّه،آسته
لهجه و گویش تهرانی
آهسته:موش موشک،آسه برو آسه بیا که گربه شاخت نزنه،سر به سوراخت نزنه
-
دنگ و فنگ
فرهنگ فارسی معین
(دَ گُ فَ) (اِمر.) (عا.) 1 - رفت و آمد، بیا و برو. 2 - تجمل ، جاه و جلال .
-
برو و برو
فرهنگ گنجواژه
اوج و رونق.
-
برو و برگرد
فرهنگ گنجواژه
شک و تردید. برو برگرد ندارد= بی شک، محقق و مسلم. بی برو و برگرد= حتماً.
-
شامورتی بازی
واژهنامه آزاد
1.دوزو کلک2.شعبده بازی3.حقه بازی به عنوان مثال می گویند:«بیا برو واسه من شامورتی بازی درنیار!من خودم ختم روزگارم»که نوعی اصطلاح عامیانه است.
-
برو
لغتنامه دهخدا
برو. [ ب َ ] (حرف اضافه + ضمیر) (از: بر + -و، مخفف او) مخفف بر او. (ناظم الاطباء):همی تاخت تا پیش قیصر چو بادسخنهای خسرو برو کرد یاد. فردوسی .و رجوع به بر و او شود. || (اِ) بالا. روی . زبر. (ناظم الاطباء).
-
بی دنگ و فنگ
لغتنامه دهخدا
بی دنگ و فنگ . [ دَ گ ُ ف َ ] (ص مرکب ) (از: بی + دنگ + و + فنگ ) بی تشریفات . بدون برو بیا. بدون تجمل . بدون جاه و جلال . بی مشکل و گرفتاری . و رجوع به دنگ و فنگ شود.
-
برو
لغتنامه دهخدا
برو.[ ب َرْوْ ] (اِخ ) نام ماه . || ستاره ٔ مشتری . (برهان ). صاحب آنندراج گوید بدین معنی «پرو» است مخفف پروین ، و نه ستاره ٔ مشتری . رجوع به پرو شود.
-
برو
لغتنامه دهخدا
برو. [ ب ُ] (اِ) مخفف بروت ، که به عربی شارب گویند. (برهان ).صاحب آنندراج گوید این لغت بدین معنی صحیح نیست و برو مخفف ابرو است نه مخفف بروت . رجوع به بروت شود.
-
یری هایری
لغتنامه دهخدا
یری هایری . [ ی ِ ها ی ِ ] (ترکی ، ق مرکب ) به معنی بجنب ها بجنب . (مأخوذ از مصدر یریماق ترکی = یریمک ) به معنی برو ها برو. برو پیش برو و آن عبارتی است که به کوکبه ٔ شاه و امیر یا عروسی و سور گویند: یری هایری رفتن ؛ با شکوه و جلال رفتن . یری هایری ع...