کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیانصاف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بیانصاف
مترادف و متضاد
۱. نامنصف، ناعادل ≠ منصف، باانصاف
۲. بیدادگر، ستمکار، ظالم ≠ دادگر، عادل
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیانصاف
واژگان مترادف و متضاد
۱. نامنصف، ناعادل ≠ منصف، باانصاف ۲. بیدادگر، ستمکار، ظالم ≠ دادگر، عادل
-
واژههای همآوا
-
بی انصاف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] bi'ensāf ستمکار؛ ظالم؛ بیدادگر.
-
بی انصاف
فرهنگ فارسی معین
(اِ) [ فا - ع . ] (ص مر.) 1 - آن که از راه عدالت منحرف گردد. 2 - ظالم ، ستمکار، بیدادگر.
-
جستوجو در متن
-
خوشانصاف
واژگان مترادف و متضاد
۱. باانصاف، منصف ≠ بیانصاف ۲. دادگر، عادل ≠ ظالم، بیدادگر
-
باانصاف
واژگان مترادف و متضاد
۱. انصافدار، منصف ۲. بینظر، حقبین، دادگر، عادل ≠ بیانصاف
-
منصف
واژگان مترادف و متضاد
۱. انصافدار، باانصاف، بامروت ۲. حقبین، دادگر، عادل ≠ بیانصاف ۳. بینظر ۴. آزرمجو
-
بیراه، بیراه
واژگان مترادف و متضاد
۱. چرت، یاوه، نامربوط، بیربط ۲. کجرو، منحرف، ضال، گمراه ≠ براه، سربهراه ۳. بیانصاف ۴. بیتناسب، ناهماهنگ