کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیاره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بیاره
/bayāre/
معنی
گیاهی که ساقۀ راست و بلند نداشته باشد و شاخههای آن روی زمین بیفتد، مانند بوتۀ کدو، خربزه، خیار، و مانندِ آن؛ بوته.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
bush
-
جستوجوی دقیق
-
بیاره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] bayāre گیاهی که ساقۀ راست و بلند نداشته باشد و شاخههای آن روی زمین بیفتد، مانند بوتۀ کدو، خربزه، خیار، و مانندِ آن؛ بوته.
-
بیاره
فرهنگ فارسی معین
(بَ رَ یا رِ) (اِ.) گیاهی که ساقة بلند و مستقیم ندارد و شاخه های آن روی زمین افتد مانند کدو، خربزه و غیره ؛ بوته .
-
بیاره
لغتنامه دهخدا
بیاره . [ ب َ رَ / رِ ] (اِ) ساقه ٔ گیاه . || ریشه ٔ یک قسم گیاه طبی . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
توبزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tubaze بیخوبن بیارۀ خربزه.
-
جلونک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چلونک، جلنگ› [قدیمی] jalunak بوتۀ خربزه، هندوانه، خیار، و مانند آنها؛ بیاره؛ بیاج.
-
برم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] baram چوببندی که شاخههای تاک یا بیارۀ کدو، ومانندِ آن را روی آن میاندازند؛ چوببست؛ داربست.
-
ورکار
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (اِ.) هر میوه که درخت ندارد و بوته و بیاره دارد مانند: خربزه ، هندوانه ، خیار و کدو و جز آن .
-
اسیرک
لغتنامه دهخدا
اسیرک . [ اَ رَ ] (اِ) بیاره ٔ خربزه را گویند. (برهان ) (هفت قلزم ).
-
چفت
فرهنگ فارسی معین
(چَ) (اِ.) 1 - چوب بستی که تاک انگور و بیارة کدو و مانند آن را بر بالای آن بخوابانند. 2 - سقف ، طاق .
-
جلونک
لغتنامه دهخدا
جلونک . [ ج َ ن َ ] (اِ) بیاره و بته ٔ خربزه و هندوانه و خیار و امثال آن . (برهان ) (ناظم الاطباء).
-
اسیرل
لغتنامه دهخدا
اسیرل . [ ] (اِ) بقول فرهنگ شعوری بنقل از جهانگیری این کلمه را بمعنی پاره ٔ (بیاره ) خربزه گویند. اما در جهانگیری «اسیرک » آمده . رجوع به اسیرک شود.
-
گندناگوهر
لغتنامه دهخدا
گندناگوهر. [ گ َ دَ گ َ / گُو هََ ] (اِ مرکب ) نباتی است که آن را علقم می گویند، و آن حنظل است که هندوانه ٔ تلخ باشد! و بعضی گویند گندناگوهر بیاره ٔ هندوانه ٔ تلخ است که بوته ٔ حنظل باشد. (برهان ) (آنندراج ).
-
متهافت
لغتنامه دهخدا
متهافت . [ م ُ ت َ ف ِ ] (ع ص ، اِ) گیاه بیاره و به اصطلاح گیاه شناسی هر گیاهی که به اجسام مجاور، خود را متصل کرده و بلند میگردد مانند لبلاب . (ناظم الاطباء).
-
برم
فرهنگ فارسی معین
(بَ رَ) (اِ.) 1 - چوبی که پارچه ای ملون بر بالای آن بندند و در میدان نصب کنند برای آگاه کردن مردم از کشتی پهلوانان . 2 - چوب بندی را گویند که تاک انگور و بیارة کدو و خیار و غیره را بالای آن گذارند؛ داربست .