کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیادر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بیادر
/bayāder/
معنی
خرمنهای جو یا گندم.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیادر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ بیدَر] [قدیمی] bayāder خرمنهای جو یا گندم.
-
جستوجو در متن
-
beader
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیادر
-
بیدر
فرهنگ فارسی معین
(بَ یا بِ یْ دَ) [ ع . ] (اِ.) خرمن (جو، گندم ). خرمنگاه ؛ ج . بیادر.
-
بیدر
لغتنامه دهخدا
بیدر. [ ب َ دَ ] (ع اِ) خرمن . (منتهی الارب ) (دهار). انباشته ٔ گندم . (از لسان العرب ). چاش .- امثال : الحفنة تدل علی البیدر . (یادداشت مؤلف ). از قبیل مشت نمونه خروار.|| خرمنگاه . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). محلی که گندم را در آن بکوبند. (از ا...