کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیاح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیاح
لغتنامه دهخدا
بیاح . [ بیا / ب َ ی ْ یا ] (ع اِ) شیشک . ماهی شیشک . (مهذب الاسماء). نوعی از ماهی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (دهار) (آنندراج ). نوعی از ماهی خرد به اندازه ٔ یک وجب و آن گواراترین ماهی است و گفته اند کلمه ٔ دخیل است . (از ذیل اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
بیاه
لغتنامه دهخدا
بیاه . (اِخ ) نام رودخانه ای است بسیار بزرگ در نواحی لاهور. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) : با توانایی و قدرت بهراسید همه پیل از آن شیر که کشتی به لب رود بیاه .فرخی .
-
جستوجو در متن
-
شیشک
لغتنامه دهخدا
شیشک . [ شی ش َ ] (اِ) شیشاک و گوسپند یکساله . (ناظم الاطباء) (از برهان ). بره ٔ شش ماهه را گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). بره ٔ شش ماهه بزرگتر از بره ٔ پروار. بره ٔ چاق شش ماهه تا یک ساله . (یادداشت مؤلف ). در تداول اهالی خراسان ، گوسپند نر که بیش ...
-
ماهی
لغتنامه دهخدا
ماهی . (اِ) ترجمه ٔ سمک و حوت . (آنندراج ).حیوانی که در آب زیست دارد و دارای ستون فقری می باشد و به تازی حوت نامند. (ناظم الاطباء). در اوستا، «مسیه » (ماهی ). پهلوی ، «ماهیک » . هندی باستان ، «مستیه » (ماهی ). کردی ، «ماسی » . بلوچی ، «ماهی » ، «ماهی...